جاذبه خلیج فارس تنها معطوف به منابع نفتی آن نیست، بلکه این منطقه با داشتن اکوسیستم منحصربه فردی مانند ذخایر زیستی و معدنی و سواحل زیبا و گستره آبی و همچنین ویژگی های غیرزیستی اش توجه بسیاری از دانشمندان را به خود جلب کرده است.به طوری که دانشمندان تمام معادلات مجهول حیات موجودات دریایی را در گرو مطالعات این منطقه می دانند.
دکتر حمید علیزاده لاهیجانی، معاون پژوهشی موسسه ملی اقیانوس شناسی و دانشیار موسسه ملی اقیانوس شناسی، موقعیت دریای خلیج فارس را از دیدگاه های مختلف زیست محیطی، اقتصادی و راهبردی در منطقه دارای ویژگی خاص برشمرد و در خصوص چگونگی شکل گیری آن گفت: خلیج فارس در گذشته بسیار دوربخشی از یک اقیانوس بزرگ به وسعت منطقه زاگرس و ترکیه کنونی بوده است. شاخه ای از آن اقیانوس به خلیج فارس و دریای عمان کنونی و شاخه دیگر آن نیز به دریای خزر و دریاچه آرال در شمال ختم می شده است. طی گذشت میلیون ها سال و با نزدیک شدن دو صفحه ایران و عربستان به یکدیگر، این اقیانوس حدود ده میلیون سال پیش کاملا دگرگون شد و خشکی هایی از دل آن بیرون آمد که فلات کنونی ایران بخشی از آن است.
وی افزود: گفته می شود حدود 15 تا 16 هزار سال پیش، درست زمانی که یخبندان در قطب شمال گسترش پیدا کرده بود، منطقه خلیج فارس کاملا خشک بوده و تنها دو رودخانه بزرگ، یکی از شمال خوزستان و دیگری از طریق استان بوشهر و هرمزگان در سرزمینی که اکنون خلیج فارس در آن قرار دارد به هم می پیوست و به صورت آبشار از تنگه هرمز به دریای عمان می ریخت، اما بار دیگر و در ادامه فعالیت های زمین شناسی، در حدود 12 هزار سال پیش این حوضه دوباره به زیر آب رفت. امروزه نیز این فعالیت های زمین شناسی ادامه دارد به طوری که پیش بینی می شود در آینده دریای عمان از خلیج فارس جدا خواهد شد.
وجود حوضچه های عمیق 150 متری اطراف بوشهر در دریای خلیج فارس نیز مربوط به فعالیت های همان دوره های زمین شناسی است که امروزه به شکل کنونی نمود پیدا کرده است. این حوضچه ها در گذشته ای دور دریاچه بوده است.
وی اظهار کرد: امروزه این دریا با عمق متوسط 30 تا 40 متر با ذخایر منحصر به فرد هیدروکربنی و زیستی اش نه تنها برای کشور ما بلکه برای سایر کشورها نیز از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
وی به وجه تمایز ذخایر هیدروکربنی خلیج فارس با سایر ذخایر نفتی دنیا اشاره کرد و گفت: اغلب دریاهای دنیا مانند مکزیک، خلیج برزیل و روسیه نیز دارای منابع نفتی هستند و می توان از آن حوضه ها نیز نفت استحصال کرد، اما به دلیل عمق و هزینه بسیار زیاد، تکنولوژی پیشرفته ای برای استحصال این مواد نفتی نیاز است در صورتی که منابع نفتی خلیج فارس به دلیل عمق کم، براحتی قابل استخراج است.
خلیج فارس؛ آزمایشگاه طبیعی مرجان ها
لاهیجانی همچنین به منابع منحصر به فرد زیستی این دریا اشاره کرد و گفت: در حال حاضر مجموعه آبزیان خلیج فارس همچون مرجان ها شرایط زیستی سختی را سپری می کنند؛ چون این موجودات مجبورند در فصل تابستان دما و شوری زیاد و در فصل زمستان کاهش دما را تحمل کنند در حالی که آبزیان مشابه این خلیج در سواحل آمریکایی و استرالیایی شرایط زیست محیطی آرام تر و بهتری دارند و براحتی می توانند ازدیاد جمعیت پیدا کنند.
وی افزود: در دیدگاه های جهانی گفته می شود موجودات این دریا نشان دهنده وضع گونه های آبزی در صد سال آینده بر اثر گرمایش زمین هستند، بنابراین مطالعه رفتار این موجودات و چگونگی ادامه بقای آنان در شرایط شوری زیاد و تحمل تغییرات دمایی زیاد، بسیار ارزشمند است.
وی فعالیت های انسانی مانند ترابری و حمل و نقل با کشتی، آلودگی دریاها به دلیل استخراج منابع نفتی، ساخت سازه ها و ساختمان های دریایی، ریختن زباله و فضولات انسانی و شیمیایی به آب های کم عمق و شکننده و کندن و شکستن مرجان ها را از جمله تهدیدهای زیست محیطی ناشی از فعالیت های انسانی برشمرد و گفت: متاسفانه طی چند دهه اخیر افزایش فعالیت های انسانی باعث افزایش بار معلق آب دریاها شده است.
وی تصریح کرد: این افزایش بار معلق باعث می شود نور کمتری به بعضی آبزیان وابسته به نور برسد، اما موجوداتی مانند مرجان ها و آبزیان دیگر توانسته اند این شرایط سخت را تحمل کنند و رشد پیدا کنند. به همین دلیل دانشمندان معتقدند دریای خلیج فارس همانند آزمایشگاهی برای مطالعه آینده محیط هایی مانند سواحل فلوریدا و سواحل استرالیایی است که جمعیت مرجانی بسیار بزرگی دارند.
مغفول ماندن سهم عظیم ذخایر زیستی، معدنی خلیج فارس
با گسترش فعالیت ها و مطالعات دریایی در جهان، شناخت علمی حوضه دریای خلیج فارس نیز آغاز شده است، اما همچنان سهم کشور ما در شناخت این دریا ناچیز است و همین آگاهی کم از دریا باعث شده بهره برداری کمتری از آن داشته باشیم.
دکتر وحید چگینی، رئیس موسسه ملی اقیانوس شناسی در خصوص چرایی این مساله، به صادرشدن بیش از 60 درصد منابع هیدروکربنی جهان از طریق خلیج فارس اشاره کرد و گفت: امروزه اغلب شهرهای بزرگ جهان در کنار سواحل ساخته شده اند و درآمدهای مختلفی را از این طریق به دست می آورند مثلا جدای از کشور ویتنام که مدعی است 50 درصد درآمد ملی اش از طریق آب دریا تامین می شود، سایر کشورهای پیشرفته جهان از نظر اقتصادی بین هفت تا 10 درصد تولید ملی شان از راه دریا و اقیانوس به دست می آید.
وی سهم دریا در اقتصاد ملی کشورمان را ناچیز دانست و افزود: به طور کلی سهم دریا در تولید ناخالص ملی ما با احتساب درآمدهای ایران از منابع نفتی و گازی در حدود 2 درصد است در صورتی که ما می توانیم این سهم را حداقل به 10 درصد برسانیم مشروط به این که دید مسئولان اجرایی و قانونگذار ایران تغییر کند.
چگینی اظهار کرد: متاسفانه در برنامه چهارم تا حدی به دریا توجه شد، اما اجرایی نشد و در برنامه پنجم هم توجه بسیار ناچیزی به دریا شده است. ما امیدواریم در برنامه های بعدی بتوانیم این کمبود را جبران کنیم.
رئیس موسسه ملی اقیانوس شناسی تصریح کرد: هم اکنون 24 صنعت در حوزه دریا و اقیانوس شکل گرفته است که ما تنها به دو تا سه صنعت مانند کشتی سازی، گاز و نفت و صنایع فراساحلی و تعمیر کشتی به طور دست و پا شکسته توجه کرده ایم. در حالی که باید به تمام این صنایع بها بدهیم و در کنار این صنایع توجه ویژه ای هم به صنایع گردشگری، پژوهشی، علمی و تحقیقاتی، تولید آب معدنی، تولید مکمل های غذایی و دارویی، پرورش گیاهان گلخانه ای در کنار سواحل، آب درمانی و ده ها کاربرد دیگر داشته باشیم چون تمام این عوامل باعث شکوفایی و رشد اقتصادی کشور می شود.
چگینی، آغاز گشت و پایش اطلاعات فیزیکی، شیمیایی، زیست شناختی و زمین شناختی خلیج فارس و دریای عمان به وسیله کشتی های ارتش جمهوری اسلامی ایران، اندازه گیری های ثابت میدانی و پیوسته دما، شوری، چگالی، فشار، رسوب شناسی تنگه هرمز و مدلسازی گردش آب دریای خلیج فارس و عمان، پیش بینی اطلاعات به روز امواج خلیج فارس طی چهار روز آینده، پیش بینی جزر و مد، مدلسازی تغییرات فیزیکی آب دریا، تهیه نقشه پراکنش موجودات زنده مانند مرجان ها، کفزیان و شناورزی ها مانند پلانکتون ها و ماهی ها، تهیه نشریه ای به نام Persian Gulf و چاپ و انتشار مجموعه کتابی ازکل مطالعات و تحقیقات و یافته های علمی کشور برای نخستین بار در چهار تخصص فیزیک، شیمی، زمین شناسی و زیست شناسی دریای حوزه خلیج فارس، تهیه اطلس انرژی جریان جزر و مد و امواج خلیج فارس و ساخت کشتی های تحقیقاتی را ازجمله دستاوردهای مهم اخیر کشور در حوزه دریا و اقیانوس شناسی برشمرد و گفت: ما در بحث اقیانوس شناسی، حساب ویژه ای روی خلیج فارس باز کرده ایم؛ یعنی چند طرح را به دلیل اهمیت این روز همزمان اجرا کرده ایم که یکی از آن طرح ها، ایجاد مرکز منطقه ای اقیانوس شناسی غرب آسیاست.
راه اندازی چنین مرکزی، هم به صیانت نام و هم به محوری شدن خلیج فارس به عنوان مرکز فعالیت های اقیانوس شناسی منطقه در غرب اقیانوس هند کمک خواهد کرد که امیدواریم این طرح از سوی یونسکو تصویب شود؛ امسال سال بررسی و تصویب این طرح است.
کلمات کلیدی مطلب : مقالات | علوم و زیست شناسی | مقالات علمی و آموزشی
منبع : آفتاب
ایده اصلی و منشا تفکر راجع به شبیه سازی انسان (human cloning) هنگامی شکل گرفت که یک دانشمند اسکاتلندی توانست گوسفندی بنام Dolly را در سال 1997 شبیه سازی کند. پخش خبر این واقعه مهم توجه محافل پزشکی، مذهبی، سیاسی و ... را در جهان به خود جلب کرد بگونه ای از این واقعه علمی اغلب بعنوان نقطه عطف علم در سال 1997 یاد می شود.
عموما" هنگامی که خبرگزاری ها و رسانه ها خبرهای جنجالی شبیه سازی را منتشر میکنند عموما" منظورشان شبیه سازی به حالت تولد طبیعی می باشد. با این وجود باید اضافه کرد که امروزه انواع مختلف تکنولوژیهای شبیه سازی مطرح می باشد که توسط آنها از لحاظ تئوریک می توان به دوقلوی ژنتیکی یک موجود زنده یا هر ارگانیسم دیگری دست پیدا کرد.
در این ارتباط درک اولیه از انواع روشهای شبیه سازی کمک بسیاری خواهد کرد تا بتوانیم در مقابل این اخبار تصمیم گیری کنیم که آیا این اعمال مخالف مسائل اخلاقی هست یا خیر.
این روش که در اصطلاح علمی DNA Cloning یا Molecular Cloning و یا Gene Cloning گفته می شود عبارت است از مجموعه عملیاتی که توسط آن قسمتی از DNA موجود مورد علاقه که قرار است شبیه سازی شود، به یکی از انواع موجودات ارگانیکی خود تکثیر منتقل می شود. معمولا" از باکتری های خود تکثیر یا Bacterial Plasmid ها برای اینکار استفاده می شود.
طی این شرایط DNA مورد علاقه توسط یک میزبان پردازش و تکثیر می شود. این تکنولوژی تقریبا" از سال 1970 استفاده می شود و از معمولترین فعالیت ها در آزمایشگاه های زیست شناسی می باشد. در این روش، دانشمندان معمولا" از ژن های خاصی برای کپی از یک ژن خاص استفاده می کنند.
شبیه سازی از طریق تولد
به این روش Reproductive Cloning گفته می شود که بعنوان مثال توانایی تولید حیوانی را دارد که دارای DNA مشخص می باشد. این DNA ممکن است از یک حیوان زنده کنونی گرفته شود و یا حتی از بقایای یک حیوان مرده مربوط به سالهای دور.
Dolly گوسفندی که راجع به آن صحبت کردیم از این روش شبیه سازی شد. دانشمندان طی مجموعه عملیاتی که بنام Somatic Cell Nuclear Transfer به معنی انتقال هسته سلولهای کالبدی مشهور است، مشخصات ژنتیکی موجود مورد نظر را به نطفه ای که تمام خواص ژنتیکی آن برداشته شده است منتقل می کنند. البته نطفه جدید باید تحت مراقب های خاص الکتریکی و شیمیایی باشد تا توانایی تکثیر را داشته باشد. پس از آنکه جنین به حد قابل قبولی از رشد رسید، آنرا به داخل رحم یک حیوان ماده منتقل می کنند و از آن به بعد به رشد طبیعی خود تا تولد ادامه می دهد.
Dolly یا هر حیوان دیگری که با این روش ساخته شود دقیقا" مشابه موجود مورد نظر نخواهد بود چرا که برخی از ویژگی های نطفه از همان ابتدای شکل گیری از پدر و مادر به نطفه منتقل می شوند. اما موفقیت پروژه Dolly در این بود که نشان داد سلولهای DNA یک حیوان بالغ می تواند برای رشد یک نطفه مورد استفاده قرار گیرد. تا قبل از این دانشمندان تصور می کردند سلولهایی که رشد می کنند و بالغ می شوند بسیاری از خواص اولیه خود را از دست می دهند و دیگر توانایی رشد از ابتدا را ندارند.
Dolly در سال 2002 هنگامی که شش ساله بود از دنیا رفت، علت مرگ او ناراحتی و بیماری در ناحیه ریه اعلام شد. دانشمندان هنوز نمی دانند که بیماری او ناشی از متفاوت بودن نوع تولد او دارد و یا اینکه یک بیماری عادی بود که ممکن است گریبانگیر هر جانداری شود.
شبیه سازی جنین
به این روش Embory Cloning یا Therapeutic Cloning گفته می شود که در آن جنین انسان برای تحقیق در آزمایشگاه شبیه سازی می شود. اهمیت این موضوع در آن نیست که یک انسان، مشابه فرد مورد نظر ساخته شود بلکه هدف آن است که با بررسی و آزمایش روی جنین شبیه سازی شده بتوان نارسایی ها و بیماری های مربوط به انسان را تحلیل کرده و در حد امکان به روشهایی برای جلوگیری از بروز آنها قبل از تولد دست یافت.
در این روش پس از گذشت حدود پنج روز از شکل گیری نطفه، سلولهای خاصی از آن که سلولهای بنیادی یا Stem Cells نام دارد برای شبیه سازی یا آزمایش برداشته می شود که با این عمل به جنین صدماتی وارد خواهد شد. (احتمالا" ریشه اصلی بحث بر سر مسائل اخلاقی نیز به همین جا بر می گردد.) این سلولها تقریبا" توانایی تولید هر نوع سلولی در بدن انسان را دارند و دانشمندان با استفاده از این سلولهای خاص امیدوار هستند که روزی بتوانند درمان قطعی بیماری های قلبی، انواع سرطان، آلزایمر و ... را پیدا کنند.
در نوامبر سال 2001 یک دانشمند از مرکز تحقیقات پیشرفته سلولی (Advanced Cell Technologies) در ماساچوست اعلام کرد که توانسته است اولین جنین انسان را به منظور انجام تحقیقات در باره بیماری های انسان، شبیه سازی کند. آزمایش های این دانشمند بر روی هشت سلول انجام گرفت که از میان آنها فقط سه عدد شروع به تقسیم شدن نمودند و در نهایت یکی از آنها توانست فقط به شش تقسیم شود. بنابر این همانگونه که مشاهده می کنید هنوز راه درازی برای شبیه سازی یک انسان وجود دارد.
آیا ممکن است روزی انسان شبیه سازی شود؟
ـ بسیاری از محافل سیاسی، مذهبی و حتی دانشمندان با فشارهایی که به کنگره آمریکا وارد کرده اند در صدد تصویب لایحه ای هستند که هرگونه تحقیق و فعالیت در این زمینه را ممنوع کند.
اما جدای این مسائل با توجه به هزینه بسیار بالا و درصد کم موفقیت در شبیه سازی حیوانات (بین یک تا دو درصد) که به علت دانش کم در باره روش "شبیه سازی از طریق تولد" می باشد هر گونه تلاش برای تولید انسان از این روش در حال حاضر با شکست روبروه خواهد شد. بخصوص که پس از تولد حیوانات شبیه سازی شده، حدود 30% از این حیوانات که زنده بدنیا می آیند، دارای ناتوانی های بارز جسمی و مشکلات جدی پس از تولد می باشند. دانشمندان عوارض مشابهی را برای شبیه سازی انسان از این روش پیش بینی می کنند.
نکته مهم دیگر وضعیت فکری و روحی انسان می باشد که هنوز بصورت یک سئول بزرگ پیش روی دانشمندان می باشد. شاید برای یک گوسفند خیلی مهم نباشد که نتواند درست فکر کند یا تصمیم بگیرد اما این موضوع بطور قطع برای انسان بسیار مهم می باشد چرا که یک انسان سالم فقط به بدن سالم نیاز ندارد.
بنابراین بنظر می رسد که در حال حاضر به دلیل ضعف تکنولوژی و دانش و نیز نبود توافق میان جناح ها و گروه های مختلف درگیر در جهان عملا" هیچ دانشمندی به خود اجازه انجام آزمایش برای شبیه سازی انسان از طریق Reproductive Cloning را نمی دهد.
کلمات کلیدی مطلب : مقالات | مقالات علمی و آموزشی | علوم و زیست شناسی
منبع : آفتاب
خوب نقاشی می کنید؟ اهل فلسفه هستید؟ شعر می گویید؟ عاشق ریاضی هستید؟ نمی توانید زود قانع شوید؟ خلاق هستید؟ زیادی منظم هستید ؟ یا...؟
بسیاری از خصوصیت های فردی ما به نیمکره های راست و چپ مغزمان بستگی دارند و بسته به این که کدام یک از این دو توانمندتر باشند یا شما برای توانمندتر کردن کدام یک از آنها بیشتر تلاش کنید، نوع موفقیت های شما در زندگی رقم می خورد.
از همه مهم تر این است که بدانید اگر برای افزایش توانمندی های این دو نیمکره تلاش نکنید، ممکن است با گذشت زمان دچار افت کارکرد شوید.
پیش از آن که درباره عملکرد نیمکره های راست و چپ و شیوه های تقویت آنها گفتگو کنیم باید بخشی از اطلاعات را درباره مغز با هم مرور کنیم. بزرگ ترین بخش مغز مخ است که از دو نیمکره ظاهرا شبیه به هم تشکیل شده است.
دانشمندان در گذشته معتقد بودند عملکرد این دو نیمکره نیز مثل ظاهرشان به هم شبیه است اما بعدها به این نتیجه رسیدند که وظیفه هر نیمکره با نیمکره دیگر متفاوت است. هر انسانی توانمندی هایی دارد که با پرورش دادن و شکوفا کردن شان می تواند در زمینه های مختلف زندگی موفق شود، این که شما چه نوع توانمندی هایی داشته باشید بسته به میزان فعال بودن نیمکره های مغزی شماست، یعنی بسته به این که نیمکره راست مغز شما فعال تر باشد یا چپ تان، نوع توانمندی ها، علایق و رفتارهای تان متفاوت است.
از سوی دیگر اگر شما به نیمکره های مغزتان در طول زمان فرصت پیشرفت ندهید امکان دارد از قابلیت های فوق العاده آنها کاسته شود. موضوع بررسی وظایف نیمکره های مغز و چگونگی تقویت و پرورش قابلیت های آنها یکی از آن مسائلی است که سال هاست از سوی پژوهشگران مورد مطالعه قرار گرفته است و چندی پیش گزیده ای کوتاه از این پژوهش ها به وسیله گروه روان شناسی سازمان آموزش و پرورش استان اصفهان منتشر شد که حتما برای شما هم جالب است.
چه خبر از نیمکره چپ
نیمکره چپ، سمت راست بدن را کنترل می کند. آدم هایی که نیمکره چپ قوی تری دارند معمولا عاشق ریاضیات و فلسفه می شوند. آنها استادان تجزیه و تحلیل هستند و به راحتی می توانند اعداد و ارقام را به خاطر بسپرند. آنها منطقی، منظم و سخنور هستند اما اگر از آنها بخواهید مقوله ای را با مثال و شکل برایتان تعریف کنند گیج و ناتوان می شوند، چون کلمات را بهترین روش انتقال مفهوم می دانند، اما با این همه ویژگی های خوب ممکن است در موسیقی و نقاشی و راه های خلاقانه چندان با استعداد نباشند.
چپ تان را دیوانه نکنید!
اگر نیمکره چپ قدرتمندی داشته باشید و بخواهید از ریاضی، فلسفه و مهم تر از همه نظم و ترتیب در زندگی غافل شود و اگر به جای جزئی نگری کل نگر شوید، نیمکره چپ خود را سرکوب کرده است.برای آن که نیمکره چپ تان را قوی کنید باید به ریاضی و فلسفه برگردید. در طبیعت گردش کنید و از حس شنوایی تان برای بیشتر و بهتر لذت بردن کمک بگیرید. هر کار و هر مساله ای را به بخش های کوچک تر برای حل تقسیم کنید چون توانایی شما در جزئی نگری بیشتر از کلی نگری است.جدول و پازل حل کنید و برای هر روزتان برنامه ای مدون بنویسید. برای حفظ کردن از فیش برداری استفاده کنید. فن بیان و سخنرانی را تمرین کنید.
... و اما راستی ها
نیمکره راست مسوولیت هدایت سمت چپ بدن را برعهده دارد. این نیمکره مرکز حس لامسه، درک سه بعدی اشیا، تصاویر، مقررات، رنگ، لحن و صداست و با توجه به توانمندی اش در درک تصاویر و به خاطر سپردن آنها قدرت تشخیص چهره ها را نیز دارد.
ما معما ها را با نیمکره راست مغز حل می کنیم و این نشان می دهد توانایی خلاقیت و کشف کردن هم به همین بخش مربوط است. این نیمکره مسوولیت رویاسازی را بر عهده دارد و توانایی ورزش و انجام حرکات موزون را به ما می دهد.
میانه این نیمکره با هنر بسیار عالی است. آنها که نیمکره راست قوی تری دارند معمولا هنرمندانی ذاتی هستند. استعداد موسیقی و هنرهایی مثل نقاشی و به طور کلی ذوق هنری به این بخش مربوط می شود. از همه مهم تر این است که این نیمکره مرکز احساسات و دوست داشتن در آدم ها نیز هست.
راه های تقویت نیمکره راست
برای پرورش نیمکره راست مغز باید به یاد داشته باشید که اگر همیشه بخواهید جدی و عاقلانه رفتار کنید، اگر بخواهید حق اشتباه کردن را از خود بگیرید، اگر بخواهید همه کارهای تان مورد پسند دیگران باشد و اگر بخواهید هر کاری را از روش معمولش انجام دهید دست این نیمکره را برای ترقی می بندید.
براساس پژوهشی که پیش تر به آن اشاره کردیم، برای تقویت نیمکره راست لازم است نگاهی کلی گرایانه را جایگزین نگاه جزئی گرایانه کنید. چه اشکالی دارد به خودتان اجازه دهید گاهی کودک شوید و دنیا را کودکانه ببینید. از اشتباه کردن نترسید. به نمایشگاه های نقاشی و کنسرت های موسیقی سر بزنید. در انجام هر کار و حل هر پرسشی به چندین راه و چندین پاسخ متفاوت بیندیشید. به رویاهای تان احترام بگذارید و فرصتی را به آنها اختصاص دهید و حتی اهداف تان را در رویاهای تان متصور شوید. داستان بخوانید و بعد سعی کنید آن را مثل فیلم با تصویر در دنیای رویاتان ببینید. در طبیعت بگردید و از آن لذت ببرید و هنرهایی مانند نقاشی و طراحی یا موسیقی را بیاموزید.
بهانه نگیرید! شما می توانید
همه آنچه گفتیم دلیل نمی شود شما روی یکی از نیمکره های مغزتان به دلیل توانمندی بیشترش تمرکز کنید و آن دیگری را از یاد ببرید یا از زیر بار خیلی از کار ها به بهانه این که فلان کار به نیمکره ضعیف تر مغزم ربط دارد، در بروید چون همه آدم ها معمولا توانایی انجام فعالیت های عادی زندگی را دارند و قوی تر بودن یکی از نیمکره ها به معنای ناتوان بودن نیمکره دیگر نیست و مسلما آن نیمکره هم از عهده مسوولیت های عادی اش برمی آید.
کلمات کلیدی مطلب : مقالات | مقالات علمی و آموزشی | علوم و زیست شناسی
منبع : آفتاب
خوب نقاشی می کنید؟ اهل فلسفه هستید؟ شعر می گویید؟ عاشق ریاضی هستید؟ نمی توانید زود قانع شوید؟ خلاق هستید؟ زیادی منظم هستید ؟ یا...؟
بسیاری از خصوصیت های فردی ما به نیمکره های راست و چپ مغزمان بستگی دارند و بسته به این که کدام یک از این دو توانمندتر باشند یا شما برای توانمندتر کردن کدام یک از آنها بیشتر تلاش کنید، نوع موفقیت های شما در زندگی رقم می خورد.
از همه مهم تر این است که بدانید اگر برای افزایش توانمندی های این دو نیمکره تلاش نکنید، ممکن است با گذشت زمان دچار افت کارکرد شوید.
پیش از آن که درباره عملکرد نیمکره های راست و چپ و شیوه های تقویت آنها گفتگو کنیم باید بخشی از اطلاعات را درباره مغز با هم مرور کنیم. بزرگ ترین بخش مغز مخ است که از دو نیمکره ظاهرا شبیه به هم تشکیل شده است.
دانشمندان در گذشته معتقد بودند عملکرد این دو نیمکره نیز مثل ظاهرشان به هم شبیه است اما بعدها به این نتیجه رسیدند که وظیفه هر نیمکره با نیمکره دیگر متفاوت است. هر انسانی توانمندی هایی دارد که با پرورش دادن و شکوفا کردن شان می تواند در زمینه های مختلف زندگی موفق شود، این که شما چه نوع توانمندی هایی داشته باشید بسته به میزان فعال بودن نیمکره های مغزی شماست، یعنی بسته به این که نیمکره راست مغز شما فعال تر باشد یا چپ تان، نوع توانمندی ها، علایق و رفتارهای تان متفاوت است.
از سوی دیگر اگر شما به نیمکره های مغزتان در طول زمان فرصت پیشرفت ندهید امکان دارد از قابلیت های فوق العاده آنها کاسته شود. موضوع بررسی وظایف نیمکره های مغز و چگونگی تقویت و پرورش قابلیت های آنها یکی از آن مسائلی است که سال هاست از سوی پژوهشگران مورد مطالعه قرار گرفته است و چندی پیش گزیده ای کوتاه از این پژوهش ها به وسیله گروه روان شناسی سازمان آموزش و پرورش استان اصفهان منتشر شد که حتما برای شما هم جالب است.
چه خبر از نیمکره چپ
نیمکره چپ، سمت راست بدن را کنترل می کند. آدم هایی که نیمکره چپ قوی تری دارند معمولا عاشق ریاضیات و فلسفه می شوند. آنها استادان تجزیه و تحلیل هستند و به راحتی می توانند اعداد و ارقام را به خاطر بسپرند. آنها منطقی، منظم و سخنور هستند اما اگر از آنها بخواهید مقوله ای را با مثال و شکل برایتان تعریف کنند گیج و ناتوان می شوند، چون کلمات را بهترین روش انتقال مفهوم می دانند، اما با این همه ویژگی های خوب ممکن است در موسیقی و نقاشی و راه های خلاقانه چندان با استعداد نباشند.
چپ تان را دیوانه نکنید!
اگر نیمکره چپ قدرتمندی داشته باشید و بخواهید از ریاضی، فلسفه و مهم تر از همه نظم و ترتیب در زندگی غافل شود و اگر به جای جزئی نگری کل نگر شوید، نیمکره چپ خود را سرکوب کرده است.برای آن که نیمکره چپ تان را قوی کنید باید به ریاضی و فلسفه برگردید. در طبیعت گردش کنید و از حس شنوایی تان برای بیشتر و بهتر لذت بردن کمک بگیرید. هر کار و هر مساله ای را به بخش های کوچک تر برای حل تقسیم کنید چون توانایی شما در جزئی نگری بیشتر از کلی نگری است.جدول و پازل حل کنید و برای هر روزتان برنامه ای مدون بنویسید. برای حفظ کردن از فیش برداری استفاده کنید. فن بیان و سخنرانی را تمرین کنید.
... و اما راستی ها
نیمکره راست مسوولیت هدایت سمت چپ بدن را برعهده دارد. این نیمکره مرکز حس لامسه، درک سه بعدی اشیا، تصاویر، مقررات، رنگ، لحن و صداست و با توجه به توانمندی اش در درک تصاویر و به خاطر سپردن آنها قدرت تشخیص چهره ها را نیز دارد.
ما معما ها را با نیمکره راست مغز حل می کنیم و این نشان می دهد توانایی خلاقیت و کشف کردن هم به همین بخش مربوط است. این نیمکره مسوولیت رویاسازی را بر عهده دارد و توانایی ورزش و انجام حرکات موزون را به ما می دهد.
میانه این نیمکره با هنر بسیار عالی است. آنها که نیمکره راست قوی تری دارند معمولا هنرمندانی ذاتی هستند. استعداد موسیقی و هنرهایی مثل نقاشی و به طور کلی ذوق هنری به این بخش مربوط می شود. از همه مهم تر این است که این نیمکره مرکز احساسات و دوست داشتن در آدم ها نیز هست.
راه های تقویت نیمکره راست
برای پرورش نیمکره راست مغز باید به یاد داشته باشید که اگر همیشه بخواهید جدی و عاقلانه رفتار کنید، اگر بخواهید حق اشتباه کردن را از خود بگیرید، اگر بخواهید همه کارهای تان مورد پسند دیگران باشد و اگر بخواهید هر کاری را از روش معمولش انجام دهید دست این نیمکره را برای ترقی می بندید.
براساس پژوهشی که پیش تر به آن اشاره کردیم، برای تقویت نیمکره راست لازم است نگاهی کلی گرایانه را جایگزین نگاه جزئی گرایانه کنید. چه اشکالی دارد به خودتان اجازه دهید گاهی کودک شوید و دنیا را کودکانه ببینید. از اشتباه کردن نترسید. به نمایشگاه های نقاشی و کنسرت های موسیقی سر بزنید. در انجام هر کار و حل هر پرسشی به چندین راه و چندین پاسخ متفاوت بیندیشید. به رویاهای تان احترام بگذارید و فرصتی را به آنها اختصاص دهید و حتی اهداف تان را در رویاهای تان متصور شوید. داستان بخوانید و بعد سعی کنید آن را مثل فیلم با تصویر در دنیای رویاتان ببینید. در طبیعت بگردید و از آن لذت ببرید و هنرهایی مانند نقاشی و طراحی یا موسیقی را بیاموزید.
بهانه نگیرید! شما می توانید
همه آنچه گفتیم دلیل نمی شود شما روی یکی از نیمکره های مغزتان به دلیل توانمندی بیشترش تمرکز کنید و آن دیگری را از یاد ببرید یا از زیر بار خیلی از کار ها به بهانه این که فلان کار به نیمکره ضعیف تر مغزم ربط دارد، در بروید چون همه آدم ها معمولا توانایی انجام فعالیت های عادی زندگی را دارند و قوی تر بودن یکی از نیمکره ها به معنای ناتوان بودن نیمکره دیگر نیست و مسلما آن نیمکره هم از عهده مسوولیت های عادی اش برمی آید.
کلمات کلیدی مطلب : مقالات | مقالات علمی و آموزشی | علوم و زیست شناسی
منبع : آفتاب
دایناسورها خونسرد هستند یا خونگرم؟ دیرین شناسان هنوز به پاسخ مطمئنی دست نیافته اند. اکنون دانشمندی فعال در محیط زیست با زحمت فراوان اطلاعاتی را جمع آوری کرده است تا به پرسشی دیگر در این زمینه پاسخ دهد: هنگام نبرد دو دایناسور خونسرد و خونگرم که هم اندازه هستند کدام یک برنده می شود؟
دایناسورها خونسرد هستند یا خونگرم؟ دیرین شناسان هنوز به پاسخ مطمئنی دست نیافته اند. اکنون دانشمندی فعال در محیط زیست با زحمت فراوان اطلاعاتی را جمع آوری کرده است تا به پرسشی دیگر در این زمینه پاسخ دهد: هنگام نبرد دو دایناسور خونسرد و خونگرم که هم اندازه هستند کدام یک برنده می شود؟
بنابرنتایج یک سری آزمایش های جالبی که در دانشگاه آدلاید توسط دانشمندی به نام راجر سی مور انجام شد می توان با قاطعیت گفت، دایناسور خونگرم برنده این نبرد است. بنابراین احتمالا دایناسورها خونگرم بوده اند. سی مور نتایج آزمایش های خود را در مجله پلوس وان به چاپ رساند. درواقع آنها که در دوره میانه زیستی زمین شناسی زندگی می کردند خونگرم بوده اند که مانند پستانداران با موفقیت زندگی می کردند.
قبل از این که به این بحث ادامه دهیم، اجازه دهید خونگرم و خونسرد بودن را تعریف کنیم. موجودات خونگرم موجوداتی هستند که برای حفظ دمای مناسب فعل و انفعالاتی پیچیده در بدن شان انجام می شود. پرندگان عصرجدید و پستانداران خونگرم هستند. حیوانات خونسرد نمی توانند به وسیله فرآیندهای داخلی، دمای بدن شان را تنظیم کنند. در عوض آنها مانند تمساح های عصرمدرن و دیگر حیوانات خونسرد برای حفظ دمای مناسب آفتاب حمام می گیرند یا به دنبال سایه می گردند. حیوانات خونسرد الزاما خنک تر از حیوانات خونگرم نیستند. یک حیوان خونسرد که در آب و هوای داغ قرار دارد به دلیل جثه اش می تواند به اندازه یک حیوان خونگرم داغ بماند. همچنین آنها می توانند حتی در آب و هوای خنک دمای بدن شان را نسبتا بالا نگه دارند.
دیرین شناسان هرگز دیناسورها را در یکی از این دو گروه قرار نداده اند. سی مور برای انجام تحقیقش، تصمیم گرفت تعیین کند از میان تمساح ها و پستانداران هریک چه مقدار انرژی که نشان دهنده قدرت یک حیوان خونسرد در برابر خونگرم است، تولید می کنند. تمساح ها و پرندگان دنیای مدرن دروقع از بازماندگان دایناسورها هستند.
سی مور قدرت پستانداران را نسبت به جثه های متفاوت شان با محاسبات ریاضی و استفاده از فرمول های محققانی که قبلا کشف کرده بودند محاسبه کرد. او همچنین قدرت آیروبیک یا به عبارتی توانایی آنها در استفاده از اکسیژن و آناروبیک یا توانایی آنها برای زندگی در شرایط بدون اکسیژن در پستانداران را نیز در نظر گرفت و به این نتیجه رسید که قدرت خوبی دارند. او سپس همین محاسبات را درخصوص تمساح ها انجام داد و میزان تنفس 44 تمساح با جثه های متفاوت را اندازه گیری کرد.
او برای درک مقدار انرژی تولید شده در فعالیت آناروبیک تمساح ها، یعنی زمانی که تمساح نهایت توان خود را به کار می گرفت، وضع ماهیچه ها و خون آن را اندازه گیری کرد. چگونه می توان تمساحی را وادار کرد که نهایت تلاش خود را به کاربندد؟ سی مور سال 1995 آزمایشی را با کمک دو نفر از همکارانش انجام داده بود. در این آزمایش آنها به وسیله قایق با پیکان های طناب دار به تمساح های حیات وحش که وزن آنها از 0.24 تا 188 کیلوگرم متفاوت بود نزدیک شدند و نوک پیکان را زیر پوست شان فروکرده و آنها را گیر انداختند. این کار باعث می شد آنها بشدت تلاش کنند این پیکان ها را از زیر پوست شان درآورند و این کار را آنقدر تکرار می کردند که خسته و درمانده درآب می ماندند و سپس نمی توانستند خود را به خشکی برسانند. در این زمان وضع خون و ماهیچه های دم شان براحتی اندازه گیری می شد.پس از این آزمایش ها، سی مور به این نتیجه رسید که حیوانات خونسرد و خونگرمی که جثه های کوچکی دارند قدرت شان باهم برابر است اما در مورد حیوانات بزرگ تر، خونگرم ها قوی تر هستند. او دقیقا همان اعداد را درخصوص قدرت حیوانات با اندازه های متفاوت و نحوه سوخت و ساز بدن شان بدست آورد. حیوان هرچه بزرگ تر باشد بیشتر احتمال دارد خونگرم باشد. ممکن است این پرسش مطرح شود که پس یک تمساح چگونه زنده می ماند؟ در واقع بیشتر تمساح ها منتظر وعده غذایی خود می مانند یعنی منتظر می شوند شکار به آنها نزدیک شود و به این دلیل نیازی به تولید انرژی ندارند، اما یک دایناسور پرانرژی لازم است خونگرم باشد تا زنده بماند.
کلمات کلیدی مطلب : مقالات | دانستنی ها | علوم وزیست شناسی | مقالات آموزشی
سال 2009 سال «چارلز داروین» است. 200 سال از تولد و 150 سال از انتشار کتاب دوران ساز «اصل انواع» وی می گذرد. با این وجود هنوز از «داروین» به عنوان بانفوذترین زیست شناس جهان یاد می شود. نظریه تکامل وی انقلابی در زیست شناسی به حساب می آید.
«داروین» از نادر دانشمندانی است که تاثیری این چنین نیرومند، طولانی و گسترده بر آگاهی انسان مدرن برجای گذاشته است. نظریه تکامل وی نیز همچون نظرات سیاسی پرکشش، همیشه حضوری زنده و بحث انگیز در میان مردم عادی و کارشناسان داشته است. «داروین» از جمله نخستین کسانی بود که در دوران جدید منشاء طبیعی انسان را مطرح ساخت و آینده یی نسبتاً طولانی را برای بشر پیش بینی کرد. داروین رشد و تکامل انسان را همچون کارکردی پیوسته در طول تاریخ می دید. برخلاف دانشمندان بزرگی همچون «نیوتن»، «اینشتین» و «هایزنبرگ» سرنوشت نظریات داروین با شکل گیری مکتبی به نام داروینیسم نیز گره خورده است.
گرچه به کار گیری نظرات «داروین» در عرصه اجتماعی پس از مرگ وی رواج یافت، اما این پرسش همچنان مطرح است که تا چه اندازه جوامع انسانی از قوانین پایه یی زیست شناسی تبعیت می کنند؟ سهم «داروین» در شکل گیری داروینیسم اجتماعی چگونه قابل تبیین است؟ اهمیت تاریخی نظرات «داروین» تقریباً امری آشکار و بلامنازع است. او نخستین کسی است که نظریه یی فراگیر و جهانشمول پیرامون زندگی را مطرح ساخت. نظرات او درباره نیروی خلاق و موثر مرگ منحصر به فرد است. بدون توصیف و توضیحات «داروین» از اهمیت نیروی مرگ، تکاملی برای بشر قابل تصور نیست. به اعتقاد «داروین»، هستی انسانی برای نخستین بار به گونه یی جامع و مرتبط بر پایه امور طبیعی و مادی بنا نهاده شد.
بنا به تئوری منشا و خاستگاه همه موجودات زنده از سرچشمه مشترک و یکسانی برمی خیزد. به نظر «داروین»، خلقت در اساس روندی بی برنامه و منطبق بر اصل انتخاب طبیعی موجب شکل گیری موجودات مختلف است. انتخاب طبیعی نیز به نوبه خود متکی بر تصادف و ضرورت است.
انتخاب طبیعی و مشکلات آن
«داروین» با بررسی ، طبقه بندی و مقایسه فسیل ها با انواع موجودات زنده در دوران جدید، به تغییرات روی داده از طریق تکامل پی برد. او روند تکاملی در طبیعت را مشابه تحول حیوانات از طریق پرورش و تغییر گیاهان از طریق کشت می دانست. این گونه تعینات هدایت شده از طرق پرورش و کشت در واقع تکاملی با شتاب یا تکامل در زمانی کوتاه است. همکاران «داروین» در همان زمان مطرح ساختند که انتخاب از طریق «پرورش و کشت» مصنوعی و انسان خواسته، متفاوت از پدیده انتخاب در طبیعت است. در حالی که در انتخاب مصنوعی، اراده و آگاهی انسان، هدف را تعیین و هدایت می کند، در انتخاب طبیعی حضور ناظمی آگاه موضوعیت نداشته و هدف مقرری هم وجود ندارد. در انتخاب مصنوعی و هدفمند، در هر نسلی از گیاهان و جانوران به طور میانگین نمونه هایی ناقص و نامناسب از روند تولید مثل کنار گذاشته می شود و تنها نمونه های مثبت امکان بازتولید می یابند. اما در طبیعت عکس این امر اتفاق می افتد و بیشتر نمونه های منفی امکان گسترش می یابند. به طور نمونه انواع متفاوت حیوانات (گاو، اسب، ماهیان و غیره) و گیاهان (گندم، سیب زمینی، ذرت و غیره) پرورشی نمی توانستند در روند طبیعی و طبق تکامل زیست شناسی به وجود آیند.
تحلیل سرمایه داری مدلی برای نظریه تکامل
در گام دیگر «داروین» از تئوری اقتصاددان برجسته انگلیسی در پایان قرن هجدهم یعنی «توماس مالتوس» بهره می گیرد. آمیزش انتخاب اصلح با نظریه «مالتوس» یکی از نوآوری های دیگر داروین است. به نظر «مالتوس» رشد (رشد هندسی) جمعیت انسانی سریع تر از تولید مواد غذایی (افزایش حسابی یا خطی) است. در نهایت زمانی مواد خوراکی کافی برای همگان وجود نخواهد نداشت. «مالتوس» نه تنها فاجعه گرسنگی و قحطی را در ابعاد گسترده پیش بینی کرده بود، بلکه عوارض مخرب آن مانند بیماری و جنگ را عنوان کرده بود. بنا به گفته «توماس هابز» فیلسوف ، انسان همچون گرگ در گله یی زندگی می کند و جنگ هر کس علیه همه به طور مداوم در جریان است. «داروین» تئوری اجتماعی مالتوس مبنی بر «تنازع بقا» را به حیطه طبیعت منتقل می کند. بدین نحو تحلیل از سرمایه داری در انگلستان در سده های 18 و 19 (سرمایه داری منچستر) به عنوان مدلی برای نظریه تکامل در زیست شناسی به خدمت گرفته می شود. رقابت و نبرد میان سرمایه داران، مکانیسم های انتخاب بازار و حتی ایجاد محصولات و عرصه های جدید در جامعه سرمایه داری به حوزه طبیعت کشانده می شود. موجودات زنده همچون کالاهای گوناگون به موضوع نظریه تکامل بدل می شوند و همچون کنترل کیفیت کالاها در بازار موجودات زنده نیز در رده بندی طبیعی جای مشخصی می یابند.
اولویت خصوصیات فطری بر اکتسابی
داروینیسم اجتماعی در دوران مدرن روشی مشابه را برگزیده است. مکتب داروینیسم با استفاده از نظرات علمی «داروین» آن را برای تحلیل جامعه به کار می گیرد و آن را همچون بسط قوانین طبیعی در اجتماع قلمداد می کند. نباید فراموش کرد که نظریه علمی «داروین» به نوبه خود، ایدئولوژی اقتصادی متکی بر سرمایه د اری آغازین را به عنوان مدلی برای روندهای طبیعی به خدمت گرفته بود. انسان ابزارساز همچون «موجودی هنوز نامتعین» (نیچه) تحت سیطره قوانین طبیعت و نظریه تکامل قرار دارد. هر عمل انسانی از میان سنگ های آسیاب انتخاب طبیعی گذر می کند. به نظر «داروین» و به زبان امروزی، تفاوت های فرهنگی و تمدنی بشر به صورت ژنتیک مشخص شده اند. ژن ها رفتار انسان ها را هدایت می کنند و برعکس رفتار انسان ها بر ژن ها تاثیر می گذارد. «داروین» در پایان عمر خود می نویسد؛ «مایلم همانند فرانسیس گالتون (پسرعموی داروین و نظریه پرداز اصلاح نژادی) این نظر را تایید کنم که تربیت و شرایط پیرامونی، تنها تاثیر اندکی بر ذهن آدمی دارد. بیشتر خصوصیات بشر، فطری (مادرزاد) هستند.»
منبع : آفتاب
بازی کردن با توپ و گرفتن آن در هوا کار ساده ای است. کودکان به همراه بزرگ ترهایشان به سادگی قادر به انجام این کار هستند.
با چشمانتان توپ را در هوا دنبال کنید. اگر فکرتان را زیادی به چیزهای دیگر مشغول نکنید، قطعا دست شما توپ را در هوا خواهد گرفت. بدیهی است که این رویداد در ظاهر واقعا ساده به نظر می رسد. در واقع بازی کردن با توپ بسیار پیچیده تر از آن چیزی است که در ظاهر آن پیداست. قبل از رسیدن توپ، دست شما حرکت کرده و اندکی پیچ می خورد، عضلات تان سفت و محکم می شوند. بنابر این دست شما در اثر ضربه به توپ آسیبی ندیده و نیروی حاصل از توپ، صدمه ای به آن وارد نمی کند. تنظیم وقت و سرعت و همچنین زمان گیری در این حین، کاملا شگفت انگیز است. عضلات دقیقا در زمانی که 0.1 ثانیه به برخورد توپ با دست شما مانده فشرده و محکم می شوند.
مغز هر چه زودتر تدارکات لازم برای بازی با توپ را در نظر می گیرد. حرکت دست ها، تنها به این دلیل است که مغز به آنها فرمان می دهد و زمان لازم برای به انجام رسیدن این کار 0.2 ثانیه است. انجام این فرایند سخت تر از آن چیزی است که به نظر می رسد. دلیل آن هم ناشی از گرانش و همچنین سرعت متغیر توپ است که همواره تغییر می کند.
مغز چگونه از عهده انجام این کار بر می آید ؟ براساس پژوهش های یک متخصص علوم اعصاب به نام جو مک اینتایر از کالج فرانسه، مغز بسیار دقیق بوده و سریع عمل می کند، زیرا نوعی کشش گرانشی داخلی را شامل می شود.
طبق نظر وی، مغز در حالت عادی و به طور طبیعی، قادر به پیشگویی کردن، انتظار داشتن، محاسبه و در نهایت پاسخ مناسب به کشش گرانشی سریع و تند است .نتیجه گیری اخیر وی که در مجلات معتبر علمی نیز انتشار یافته، حاکی از آن است که آزمایش بازی با توپ در فضا، قادر به تشریح بهتر رفتار مغز در این باره است.
فضانوردان سفینه فضایی کلمبیا بر این باورند که توپ از قانونی فنر مانند پیروی می کند. توپ با سرعت ثابت در فضا حرکت می کند و بر خلاف حرکت آن بر زمین که تابع قانون شتاب است، سرعت می گیرد. در هنگام بازی کردن با توپ و آزمایش های فضانوردان، دوربین های مادون قرمز، مرتبا و پیوسته مسیرهای حرکت دست ها و بازوان آنها را زیر نظر داشتند.
مک اینتایر و هم کالجی هایش، این آزمایش غیرمعمول را در مرکز علمی بین المللی فرانسه CNRS و انستیتو علمی سانتالوسیای رم طراحی کرده اند. این آزمایش تنها 17 روز در سال 1998 در فضا به طول انجامید و یکی از 26 آزمایش «آزمایش زندگی » در آزمایشگاه علوم اعصاب بود.
او اظهار داشت: همگی فضانوردان، اغلب قادر به بازی با توپ بودند، ولی اندکی تنظیمات زمانی آنها مختل شده بود. آنها زمانی عکس العمل برای گرفتن توپ نشان می دادند که انتظار داشتند توپ از سرعت واقعی خود، سریع تر حرکت کند. به عبارت دیگر، مانند کشش و گرانشی عادی که در زمین است، رفتار می کردند.
انتظارات مسافران فضایی از گرانش، سبب ایجاد یک ایستادگی شگفت آور بود. آنها حدود 15 روز درخصوص همین انتظارها و پیش بینی های نادرست آزمایش هایی انجام دادند. مک اینتایر گفت: گرچه ما قادر به دیدن نشانه هایی از سازگاری و تطبیق هستیم ولی پرسش این است که اگر شما انتظار گرانش را داشته باشید، پس چرا چنین چیزی روی می دهد؟
فضانوردان در مدار حرکت زمین به وضوح به یک نوع نیروی شتاب برخورد کردند.برای مثال خود مسافران فضایی شناور بودند و از راه های گوناگون در تلاش بودند تا وزن خود را تغییر دهند و سازگار کنند. چنین حرکتی که با حرکات ناموزون همراه بود به تدریج پس از 3 2روز ناپدید شد.
اکنون پس از 15 روز، مسافران فضایی پژوهنده در فعالیت مغز، پیشگویی های خود را ادامه داده و این طور اظهار عقیده می کنند که حرکت توپ دارای شتاب است و این در حالی است که بر خلاف مدارک و شواهد است. چنین موضوع جدی سبب می شود که یک نیروی پشتیبانی کننده قوی در مغز آن را حمایت کند و نتیجه حاصل از آن، این باشد که مغز یک مدلی از کشش گرانشی را در خود ایجاد می کند؛ همانند رایانه که موجب تسریع عملیات ریاضی در ذهن انسان می شود.
معادله های نیوتون در رابطه با مغز انسان و گرانش طبیعی، اهدافی را در آزمایش های گذشته نشان می دهند. مک اینتایر افزود: گواهی دیگر نیز موجود است اگر شما کودک سالمی را روی میزی شیشه ای قرار دهید که بتواند کف اتاق را ببیند او قطعا خواهد ترسید و هراسان می شود؛ درصورتی که می دانیم او هرگز نخواهد افتاد ولی او منتظر سقوط است.
این در حالی است که این کودک هیچ تجربه قبلی از افتادن و سقوط کردن ندارد.وی ادامه داد: دیگر درک و نتیجه گیری از موضوع کار سختی نیست و به زمان زیادی نیز احتیاج ندارد.
ظاهرا یک نیروی قوی است که آثار دستوراتش سبب می شود که فرد در انتظار نوعی شتاب سقوط و افتادن باشد. سرانجام برای رسیدن به شتاب منظور با توجه به دانسته ها و کشفیات در پانزدهمین روز در سفینه فضایی به تدریج اوضاع کار مسافران فضایی برای بازی با توپ بهتر و بهتر شد. خیلی زود جنبش بازوها کمتر شد و باقی ماند ولی دامنه آنها کوچک تر شد. در همین زمان قبل از رسیدن توپ به فضانوردان آنان جنبش بازوهایشان را مقداری بیشتر کردند.زمانی که همین مسافران فضایی این آزمایش ها را در سطح زمین دوباره انجام دادند مک اینتایر گفت: بسیار عجیب به نظر می رسد که چرا توپ این قدر سریع می افتد.
بر سطح زمین اگر شما دیرتر واکنش نشان دهید، توپ را از دست خواهید داد.
وی اضافه کرد: شاید این نیرو سبب می شود که شما سریع تر بتوانید بیاموزید. ممکن است فضانوردان خود را با بی وزنی سازگار کرده باشند و پس از آن به حالت مناسب تری رسیده باشند. به درستی واضح است که مغز آدمی قادر به آموختن و همچنین نگاه داشتن چندین نوع شتاب است.
در موقعیت دیگری ممکن است که مغز انسان به سادگی انتخاب کند که کدام نوع از شتاب را به کار ببرد. اینها تمامی حقایقی هستند که مک اینتایر و هم کالجی هایش به آنها رسیدند و به آن باور دارند. شاید آزمایش های گروه مک اینتایر به حالت یک شوخی و بازی باشد ولی خطری وجود داشت که بین کار آنان و بازی تفاوت قائل می شد. پژوهشگران امیدوارند که به این درک برسند که چگونه می توان جنبش ها و حرکت های نامعمول اشیا در فضا را تغییر داد و تعدیل کرد و به این شکل سبب بهبود ایمنی ماموریت های فضایی آینده شد.
همچنین این موضوع فوایدی بر ما که روی زمین هستیم نیز دارد. مک اینتایر اضافه کرد: چنین آزمایش هایی پیشنهادهایی برای یک روش بی نظیر در جست وجوی سیستم عصبی بدن انسان به همراه دارد.
برخی از رفتارهای اعصاب مغزی سبب زیان های تنظیم وقت در فضانوردان با تجربه می شود.حل کردن مشکل این نوع رفتارها از سیستم عصبی ساده نیست و با مشکلاتی همراه است. درواقع و به راستی سیستم عصبی انسان ها یک معمای باقی مانده از تعداد بسیاری از رابطه ها و نسبت هاست. آزمایش های مختلفی همچون این آزمایش نشان می دهند که کوچک ترین و نامحسوس ترین رفتارهای سیستم عصبی مغز و قسمت های دیگر بدن ممکن است در فضا خود را نشان دهند.
کلمات کلیدی مطلب : مقالات | دانستنی های گوناگون | علوم و زیست شناسی | مطالب آموزشی و درسی
منبع : آفتاب