آیا تاکنون با خشم پرندگان مواجه شده اید؟ رفتارهای خصمانه در پرندگان به دلایل گوناگون و البته به شکل های مختلف بروز داده می شود: زمانی که کلاغ ها بچه گنجشک ها را می دزدند، پدر و مادر جوجه ربوده شده تا مدت ها به دور لانه می گردند و جیغ های کوچکی از حنجره بیرون می دهند تا شاید فرزند خود را پس گیرند.
آیا تاکنون با خشم پرندگان مواجه شده اید؟ رفتارهای خصمانه در پرندگان به دلایل گوناگون و البته به شکل های مختلف بروز داده می شود: زمانی که کلاغ ها بچه گنجشک ها را می دزدند، پدر و مادر جوجه ربوده شده تا مدت ها به دور لانه می گردند و جیغ های کوچکی از حنجره بیرون می دهند تا شاید فرزند خود را پس گیرند.
اگر بچه کلاغی به هر دلیل از لانه خود به پایین بیفتد، سایر کلاغ ها تا مدت ها در آن نقطه پرواز می کنند و به کسی اجازه نمی دهند تا به جوجه کلاغ نزدیک شود. مرغ های مقلد آمریکایی که می توانند صدای سایر پرندگان، حشرات و برخی از دوزیستان را تقلید کنند؛ با حمله های برق آسا، متجاوزان را از لانه خودشان دور می کنند. عقاب ها نیز بشدت هر گونه تجاوز به حریمشان را دفع می کنند.
رقابت های ستیزه جویانه
در بسیاری از درگیری های میان پرندگان، طرفین دعوا معمولا یکدیگر را زیاد منتظر نمی گذارند. گرچه گاهی این جنگ ها خشن و شریرانه می شود، اما به طور کلی اغلب درگیری ها پیش از بروز هر نوع جراحت عمده ای، فروکش می کند، اما چرا حیوانات درگیری بین خودشان را زود خاتمه می دهند؟ یک دلیل این است که اگر درگیری ادامه پیدا کند به مجروح شدن یکی از دو طرف می انجامد.
از آنجا که این نتیجه، بقا را به خطر می اندازد، لذا اکثر گونه ها از آن پرهیز می کنند. به عنوان مثال اگر ظرف غذایی را در فضای آزاد برای پرندگان بگذارید، دعواهای گروهی را میان پرندگان مشاهده خواهید کرد.
معمولا پرندگان کوچکتر نظیر گنجشک ها یا یاکریم ها برای غذا خوردن از پرنده های بزرگ تر نظیر کبوترها حساب می برند. بیشتر کبوترها در حین غذا خوردن بشدت با یکدیگر درگیر می شوند بخصوص اگر میزان غذا محدود باشد.
سلاح رایج در این دعواها معمولا نوک پرندگان است به این صورت که دو کبوتر نوک هایشان را در هم می اندازند و بال ها را باز می کنند و پس از چند دور زورآزمایی در نهایت یکی مغلوب دیگری می شود و صحنه را به نفع برنده این جنگ نمایشی البته برای مدتی ترک می کند.
گنجشک های خشمگین
پرندگان تهاجمی الزاما نباید بزرگ یا قدرتمند باشند. گنجشک های کوچک هم در فصل تخمگذاری، رفتارهای خصمانه بسیار عجیب و غریبی از خود بروز می دهند.
رفتار گنجشک های باتلاقی در چنین مواقعی بسیار جالب است. آنها با بالا آوردن یک بال و تکان دادن آن شروع به خط و نشان کشیدن برای رقیب می کنند.
این حالت درست شبیه زمانی است که دست های خودتان را برای خداحافظی تکان می دهید. گنجشک های معمولی هم گاهی برای رقابت در خوردن غذا رفتارهای اینچنینی از خود بروز می دهند.
یک تیم تحقیقاتی از دانشگاه دوک رفتارهای گنجشک های باتلاقی را به دقت زیر نظر گرفت. ریندی اندرسون یکی از محققان این پژوهش توضیح داد که در واقع این سوال برای آنها مطرح بوده که آیا حرکت بال ها در گنجشک های باتلاقی صرفا به منظور مخابره پیام است؟ و این که اگر پیامی مخابره می شود، آن پیام چیست؟ در وهله نخست، محققان حدس زدند که این پیام که اغلب هم با آوازخوانی همراه است، نوعی حرکت تهاجمی خصمانه از طرف گنجشک های نر رقیب است. باید این نکته را مدنظر داشت که بسیاری از پرندگان با خواندن آواز قلمرو خودشان را تعیین می کنند.
پژوهشگران دانشگاه دوک برای انجام تحقیقات خود از سه نوع گنجشگ رباتی تاکسیدرمی شده، استفاده کرده اند.
اول: گنجشک های بی تحرک و صامت.
دوم: گنجشک های با قابلیت حرکت از این سو به آن سو.
سوم گنجشک های رباتی با قابلیت تکان دادن بال ها.
یافته ها حاکی از آن است که گنجشک ها بیشتر نسبت به پرنده رباتی که پرهای خودش را تکان می دهد، واکنش نشان می دهند تا پرنده های رباتی که آواز می خوانند یا بی حرکت هستند.
پروفسور اندرسون و همکارانش دریافتند که نحوه عکس العمل هر پرنده با پرنده دیگر تفاوت دارد. این طور به نظر می رسد که حرکت های پرنده رباتی آوازه خوان برای سایر پرنده ها بسیار تحریک آمیز تلقی می شود در حالی که سایر ربات ها این طور نیست.
در واقع حرکات تهدیدآمیزی از این دست در پرندگان اغلب به جنگ های خونین منتهی نمی شود مگر آن که بحث بر سر تصاحب منبع باارزشی باشد. در این مورد هم ثابت شده که پرندگان هزینه جنگ را مدنظر قرار می دهند و تا جایی که بشود از آن پرهیز می کنند. پرندگان برای جنگ با رقیب برنامه ثابتی ندارند، آنها براساس ظرفیت جنگیدن حریف خویش، استراتژی متفاوتی را اتخاذ می کنند. ولی همیشه زنده ماندن برایشان از هر قلمرو یا پرنده ماده ای باارزش تر است!
کلمات کلید مطلب : مقالات | مطالب آموزشی و درسی | علوم و زیست شناسی | دانستنی های گوناگون
منبع : آفتاب
هزاران گونه پرنده هرساله بدون نقشه، علائم جاده ای یا جی پی اس، سفر و مهاجرت خود را در مسیری که گاهی هزاران کیلومتر طول آن است. آغاز می کنند و هر سال دقیقا به همان نقطه ای بازمی گردند که سال قبل به آن مهاجرات کرده اند اما چگونه پرندگان این سفر شگفت انگیز و طولانی را که ممکن است در آن هیچ کدام از آنها زنده نمانند هر سال تکرار می کنند؟
هزاران گونه پرنده هرساله بدون نقشه، علائم جاده ای یا جی پی اس، سفر و مهاجرت خود را در مسیری که گاهی هزاران کیلومتر طول آن است. آغاز می کنند و هر سال دقیقا به همان نقطه ای بازمی گردند که سال قبل به آن مهاجرات کرده اند اما چگونه پرندگان این سفر شگفت انگیز و طولانی را که ممکن است در آن هیچ کدام از آنها زنده نمانند هر سال تکرار می کنند؟
بسیاری از ما هنگامی که به مهاجرت پرندگان فکر می کنیم، تصویری از قوها و درناهای در حال پرواز به شکل 7 در ذهن مان ظاهر می شود. مهاجرت قوها و درناها مثالی آشنا از مهاجرت هرساله پرندگان در مقیاس بزرگ از محل زادآوری آنان در تابستان به مناطق غیرزادآوری آنان در زمستان است.
پرندگان اصولا به دو دلیل غذا و زادآوری مهاجرت می کنند. این دو دلیل به ظاهر ساده اما بسیار پیچیده است. البته فقط غذا و زادآوری دلیل مهاجرت پرندگان نیست، تغییرات آب و هوایی، شکارچیان و بیماری هم از دلایل مهاجرت به شمار می آید.
پرندگان از مناطقی که منابع آن کم یا رو به کاهش است به مناطقی که منابع زیاد یا در حال افزایش دارد مهاجرت می کنند. تغییر فصل در تغییر منابع غذایی نقش دارد و موجب مهاجرت پرندگان به مناطقی می شود که منابع گسترده تری دارند. بعلاوه مهاجرت جابه جایی فصلی نیز به شمار می آید که معمولا بین محل زادآوری و محل غیرزادآوری پرنده انجام می شود. بسیاری از پرندگان به یک مکان مشخص برای زادآوری و پرورش جوجه های خود مهاجرت می کنند.
همیشه در سفر
اوج زمان مهاجرت پرندگان در بهار و پاییز است، ولی پرندگانی هم هستند که 365 روز سال مهاجرت می کنند. زمان مهاجرت پرندگان به عامل های بسیاری مانند گونه پرنده، مسافت مهاجرت، سرعت مهاجرت، مسیر و آب و هوا بستگی دارد. زمان پیمودن مسیر مهاجرت گاهی چند هفته و گاهی چند ماه به طول می انجامد. این زمان نیز به طول مسیر مهاجرت، سرعت پرواز، مسیر و توقف های پرنده بستگی دارد.
پرندگان پیش از مهاجرت وارد مرحله ای می شوند که در آن، تغییر سطح هورمون ها موجب افزایش وزن بدن و ذخیره چربی می شود. پرندگان از این ذخایر در طول مسیر سفر استفاده می کنند. وزن بعضی پرندگان گاهی در هفته های پیش از شروع مهاجرت به دو برابر وزن معمول می رسد.
شاهین، چلچله ها و پرندگان دیگر در روز مهاجرت می کنند درحالی که بسیاری از پرندگان برای دورماندن از تیررس نگاه شکارچیان در شب مهاجرت می کنند. بعلاوه هوای سردتر و آرام تر در شب مهاجرت را برای پرندگان راحت تر می کند. پرندگان مهاجر برای یافتن مسیر مهاجرت از ستارگان، خورشید، الگوهای باد، اشکال زمین و به عقیده بعضی دانشمندان از جاذبه زمین نیز به عنوان راهنما استفاده می کنند. این الگوها به پرندگان کمک می کنند تا هرساله به همان مکان قبلی مهاجرت بازگردند.
پرندگان هنگام مهاجرت رفتارهای خود را برای تامین امنیت سفر تغییر می دهند. بسیاری از پرندگان طی مهاجرت در ارتفاعات بالاتری پرواز می کنند چرا که الگوهای باد در ارتفاعات بالاتر به پرواز آنها کمک می کند. همین طور هوای سردتر از گرم شدن بدن آنها جلوگیری می کند. گاهی اوقات نیز پرندگانی که به طور معمول روز پرواز هستند، رفتار خود را تغییر می دهند و در شب پرواز می کنند.
بعضی پرندگان از 20 کیلومتر تا 1000 کیلومتر در یک روز پرواز می کنند. این میزان پرواز به زمان مهاجرت آنان، دوری و نزدیکی مکان مهاجرت، شرایطی که طی مسیر مهاجرت با آن روبه رو می شوند و وجود توقفگاه های مناسب در طول مسیر بستگی دارد، اما پرندگانی که مسیر مهاجرت آنها از روی اقیانوس ها است، گاهی ممکن است حتی تا 100 ساعت یا بیشتر در حال پرواز باشند تا مکانی برای فرود بیابند.
درحالی که بسیاری از پرندگان از نظر رفتاری و بدنی خود را در دوران مهاجرت با سختی ها تطبیق می دهند، ولی خطرها و تهدید های زیادی در طول این سفرها ایجاد می شود. بسیاری از پرندگان هیچ گاه این سفر سخت را به اتمام نمی رسانند و در طول مسیر از بین می روند. بعضی تهدیداتی که پرندگان را در مسیر مهاجرت به خطر می اندازد از این قرار است:
کمبود غذا و گرسنگی بعد از اتمام مهاجرت، برخورد با پنجره ها و ساختمان ها در امتداد مسیر مهاجرت، نابودی توقفگاه ها به علت توسعه یا ایجاد آلودگی، شکارچیان یا جانوران وحشی، آب و هوای نامناسب، توفان که موجب گم کردن مسیر مهاجرت می شود، آلودگی نوری شهرها که موجب گم شدن مسیر مهاجرت می شود، هم شکار قانونی و هم شکار غیرقانونی! به هر حال، مهاجرت سفری سخت ولی لازم برای پرندگان است. اگر پرندگان مهاجرت نکنند، به مراتب زندگی سخت تری خواهند داشت. اگر هیچ پرنده ای مهاجرت نکند، منابع غذایی در مکان های زادآوری بسرعت تمام می شود و بسیاری از جوجه های نوزاد از گرسنگی از بین می روند. رقابت بر سر آشیانه سازی شدید خواهد شد و شکارچیان بسرعت جذب این مناطق می شوند که تراکم بالایی از پرنده و جوجه های بی تجربه و نابالغ دارند.
کلمات کلیدی مطلب : علوم و زیست شناسی | دانستنی های گوناگون | مقالات | مطالب آموزشی و درسی
منبع : آفتاب
بسیاری از شهاب سنگ هایی که به سمت زمین حرکت می کنند در اتمسفر این سیاره نابود می شوند. شهاب سنگ هایی که به اندازه کافی بزرگ هستند تا از سد اتمسفر کره زمین عبور کرده و با آن برخورد کنند می توانند ایجاد تغییرات گسترده در نمای آن را رقم بزنند.
از ظاهر شدن جزیره ها در اقیانوس به واسطه بروز زلزله تا یخزایی کوه های یخی، کره زمین می تواند تغییرات گسترده ای را درست پیش چشمان ما تجربه کند. در ادامه با برخی از تحولات و تغییرات سریع زمین شناسی که می توانند در مدت زمانی کوتاه منظره مناطقی که برای ما آشنا هستند را به طور کامل تغییر دهند، بیشتر آشنا می شویم.
ساحلی جدید
زلزله نه تنها زمین را به لرزه در می آورد بلکه به صورت اساسی می تواند در نمای زمین سیاره ما تغییر ایجاد کند. به عنوان مثال، زلزله شیلی در فوریه 2010 موجب تغییر نمای زمین این کشور به واسطه افزایش 2.5 متری ارتفاع زمین در نزدیکی ساحل شد. این زلزله عظیم بالا آمدن بستر دریایی به بیرون از اقیانوس را موجب شد و از این رو تغییر خط ساحلی در برخی مکان ها و نزدیک شدن 500 متری آن به اقیانوس را به همراه داشت.
رودخانه یخی
رودخانه های عظیم یخی زمانی شکل می گیرند که برف و یخ طی صدها و هزاران سال روی هم جمع شده و همانند یک تسمه نقاله بزرگ که یخ را به سمت دریا هل می دهد، عمل کنند. این رودخانه های یخی با گذشت زمان به آرامی حرکت می کنند و برخی از آنها سرانجام یخ را وارد دریا می کنند. برخی از توده های عظیم یخی متحرک طی یک ساعت شکل می گیرند و در بستر اقیانوس آرام می گیرند و برخی دیگر روی آب اقیانوس شناور می شوند.
آتشفشان
فوران های عظیم آتشفشانی مقادیر چشمگیری از خاکستر، سنگ و مواد مذاب را روانه آسمان می سازند و صدای انفجار آنها از کیلومترها دورتر نیز شنیده می شود. اما آتشفشان می تواند در چشم بر هم زدنی نمای زمین را به گونه ای تغییر دهد که با مکان و نمایی جدید مواجه شوید. مواد مذاب آتشفشانی می توانند تا کیلومترها به حرکت خود ادامه داده و حتی در آب دریا نیز نفوذ کنند.
رانش زمین
رانش زمین می تواند روستاها را در یک چشم بر هم زدن از بین ببرد. به عنوان مثال، باران های شدید موجب رانش زمین در دامنه کوه الگون در اوگاندا شد. اگرچه رانش زمین در این منطقه شایع بود اما این نمونه بزرگتر از رانش های زمین پیشن بود و نابودی سه روستا، مرگ 83 نفر و ناپدید شدن 300 نفر را در پی داشت. جنگل زدایی و تضعیف خاک از جمله عوامل موثر در رانش زمین محسوب می شوند.
بهمن
هنگامی که یخ و برف نوک کوه فرو می ریزند امکان شکل گیری بهمن به سمت پایین کوه وجود دارد. فرو ریختن یخچال طبیعی کولکا، کوهستان کازبک در جنوب روسیه یکی از موارد مشهور در این زمینه است. این بهمن با سرعت 180 کیلومتر در ساعت هر آن چه سر راه خود قرار داشت را نابود کرد و بخش هایی از یک روستا را با لایه ای به ضخامت 130 متر از یخ و سنگ دفن کرد.
بهمن در کنار پدیده های مرگبار طبیعی دیگر مانند امواج گرما و سیل به واسطه تغییرات آب و هوایی در مناطق کوهستانی می توانند شیوع بیشتری داشته باشند. در حقیقت، افزایش دمای جهان با سرعتی زیاد این تهدیدها را به یک نگرانی واقعی مبدل کرده اند.
سیل های عظیم
برهی از دره های تماشایی کره زمین احتمالا در یک چشم بر هم زدن زمین شناسی شکل گرفته اند. به عنوان مثال، لیک کانیون جورج، دره ای 7 متری در کومال کانتی، تگزاس تنها طی سه روز و به واسطه سیلی که در سال 2002 رخ داد، شکل گرفت. یک سیل فاجه بار که توانایی برش بستر سنگی را داشته باشد بسیار نادر است اما سیل کومال توجه دانشمندان را به رویدادهایی مشابه در گذشته جلب کرد.
سیل های عظیم سریع ممکن است دره های دیگری را در گذشته های دور شکل داده باشند. به گفته زمین شناسان، سیل های بزرگ ممکن است مسئول شکل گیری برخی دره های سیاره مریخ نیز باشند.
شهاب سنگ
بسیاری از شهاب سنگ هایی که به سمت زمین حرکت می کنند در اتمسفر این سیاره نابود می شوند. شهاب سنگ هایی که به اندازه کافی بزرگ هستند تا از سد اتمسفر کره زمین عبور و با آن برخورد کنند می توانند ایجاد تغییرات گسترده در نمای آن را رقم بزنند.
باد، آب و گیاهان در نهایت بیشتر چاله ها و حفره های بر جای مانده از برخورد شهاب سنگ را از بین برده یا پوشش می دهند. به غیر از چند استثنا، حتی بزرگترین چاله های برجا مانده سرانجام به واسطه فرآیندهای تکتونیک صفحه ای نابود شده اند.
کلمات کلیدی مطلب : مقالات | علوم و زیست شناسی | مطالب آموزشی و درسی | دانستنی های گوناگون
معنایی که از فناوری باید مراد کنیم فراتر از وجوه مادی و ابزاری آن است. برخی از متفکران و صاحب نظران بخصوص آن ها که در دل فلسفه قاره ای به فعالیت مشغولند بر این باورند راهی مهم که برای نزدیکی به این مفهوم وجود دارد استفاده از اصطلاح زیست جهان است.
معنایی که از فناوری باید مراد کنیم فراتر از وجوه مادی و ابزاری آن است. برخی از متفکران و صاحب نظران بخصوص آنها که در دل فلسفه قاره ای به فعالیت مشغولند بر این باورند راهی مهم که برای نزدیکی به این مفهوم وجود دارد استفاده از اصطلاح زیست جهان است.
این اصطلاح از سوی «هوسرل» در کتاب بحران علوم اروپایی و پدیدارشناسی استعلایی به کار رفته است.
اما این معنا اگر بخواهد برای فهم مفهوم فناوری به کار رود باید در تعریفش اصلاحاتی صورت گیرد. یکی از این اصلاحات آن است که باید این اصطلاح را با هرمنوتیک پیوند زد. یعنی سعی کرد پدیدارشناسی و هرمنوتیک را به هم نزدیک کند. هرچند که این دو اصطلاح به یک معنا نیستند.
یکی از افرادی که می توان وی را نماد این نزدیکی دانست «مارتین هایدگر» فیلسوف معروف آلمانی قرن بیستم است. با «مارتین هایدگر» ما شاهد رواج گونه ای پدیدارشناسی هرمنوتیکی یا هرمنوتیک پدیدارشناسانه هستیم. اگر پا به وادی موضوع فناوری بگذاریم پدیدارشناسی نسبت انسان و فناوری را بررسی می کند. در اینجا می توان از هرمنوتیک تجسدهای فناوری و فرهنگ هم سخن به میان آورد و این شاید راه نزدیکی پدیدارشناسی و هرمنوتیک در وادی این حوزه فناوری باشد. یکی از فیلسوفانی که سعی وافری دارد این دو رویکرد و روش را در حوزه فناوری به هم نزدیک کند «دون آیدی» فیلسوف معروف نیمه دوم قرن بیستم است. معنایی که وی از پدیدارشناسی ارائه می کند البته با آنچه در روان شناسی از آن سخن به میان می آید، تفاوت دارد. در آنجا معنایی کاملاً ذهنی از پدیدارشناسی مدنظر است. در روان شناسی انسان رفتار و حرکات و مشاهده هایی از خود بروز می دهد، اما در مورد اینکه این مشاهده چیست و چگونه به دست می آید چیزی گفته نمی شود. به تعبیر دیگر این مشاهده ها مفروض گرفته می شود. اما در پدیدارشناسی تجربه، همیشه تجربه از چیزی در نظر گرفته می شود و نسبت میان آنچه تجربه شده و حالت تجربه شده که همان قصدیت نامیده می شود به صورت جدی مورد پژوهش واقع می گردد.
پدیدارشناسی ساختار خود تجربه را مورد توجه قرار می دهد و نه فردی که تجربه صورت داده یا نتایج تجربه. پدیدارشناسی بر خلاف روان شناسی حکم وجودشناسانه ( از نوع نسبت اندیشانه و نه نسبی اندیشانه) ارائه می کند. نمونه این نسبت سنجی را می توان در کتاب «هستی و زمان» هایدگر دید که تبیینی از نسبت زمانمندانه و مکانمندانه انسان با جهان ارائه می کند.
تمثیلی که در اینجا برای فهم پدیدارشناسی می توان به کار برد آن است که پدیدارشناسی علم نسبت اندیشانه و نه نسبی اندیشانه است، یعنی پدیدارشناسی از نسبت دو یا چند چیز سخن می گوید و نمی خواهد امور را تابع یک امر کند آن گونه که نسبی گرایان این کار را صورت می دهند.
در اینجا حتی می توان از بحث ناظر نسبی که انیشتین مطرح می کند سخن به میان آورد. پدیدارشناسی همیشه نسبتی میان تجربه انسانی و امر تجربه شده است. در این میان می توان مادی بودن را که در مورد فناوری هم صادق است برجسته کرد و این نسبت را با این واسطه بررسی نمود. درست همانگونه که در زیست شناسی ما نسبت موجود زیستی و محیط را مورد توجه قرار می دهیم. در این راستا این بررسی هم یک کار پدیدارشناسانه است.
در بررسی نسبت انسان و فناوری هم سخت افزار فناوری در کلان ترین معنای آن با وجود مادی ما ارتباط برقرار می کند. پدیدارشناسی می تواند تجربه مادی یا ذهنی را مورد توجه قرار دهد و در این مورد تجربه امری مادی است. این روش باعث می شود ما از افراط و تفریط در امان بمانیم. یکی از این افراطها، افراط فروکاستن فناوری ها به فناوری و موقعیت مادی فناوری است. در اینجا به طور مثال فناوری به تکنیک فروکاسته نمی شود؛ تکنیکی که نوعی عمل و تفکر است و میان نسبتهای مختلف انسان و فناوری تمایز قایل نمی شود و بیشتر ادعاهای مابعدالطبیعی را مطرح می کند.
دومین ویژگی این روش آن است که جلو خنثی فرض کردن فناوری را می گیرد. دیدگاه هایی که فناوری را خنثی می پندارند معمولاً آنها را فی نفسه در نظر می گیرند. رویکرد نسبت گرایانه از این دو حالت اتخاذ موضع مادی گرایانه نسبت به فناوری و همچنین خنثی پنداشتن آن جلوگیری می کند. نسبت انسان و فناوری با موقعیت انسان بدون فناوری و موقعیت فناوری بدون انسان بسیار متفاوت است. افزون بر این، این رویکرد نسبت اندیشانه انسان را در مقام عمل و نه در موقعیت منفعلانه در نظر می گیرد.
مفهوم پراکسیس با این پیش فرضها پا به میدان می گذارد. پدیدارشناسی ساختارهای ثابت این نسبتهای مختلف انسان و فناوری را مورد توجه قرار می دهد. مفهوم زیست جهان هم بدین گونه مطرح می شود،زیرا پرسش آن است که دینامیک فعالیت جسمی ادراکی در مقام عمل که با تبیین این ساختارهای نسبیت گرا صورت می گیرد، چیست. این مشی با کارهای «هوسرل» مورد توجه قرار گرفت و «هایدگر» آن را گسترش داد و تقریری وجودی و تاریخی از نسبتهای انسان و جهان در نظر گرفت.
تصحیحی که «آیدی» در زمینه زیست جهان «هوسرل» انجام می دهد آن است که ادراک هوسرلی را در دو سطح مورد توجه قرار می دهد. یکی در سطح ریز و دیگری در سطح کلان. در سطح ریز ادراک حسی و جسمی مورد توجه اوست و در سطح کلان ادراک فرهنگی یا هرمنوتیکی مورد نظر وی قرار دارد. این دو سطح البته با هم نسبت و در ارتباط با یکدیگر قرار دارند. اینجا گویی همان دو تفسیری وجود دارند که با دور هرمنوتیکی ارتباط برقرار می کند. یعنی برای فهم ادراک حسی، فهم بستر مهم است و برای فهم بستر فهم ادراکهای حسی. نسبت انسان و فناوری را هم باید در این دو سطح مورد توجه قرار داد.
9 سال پس از انتشار کتاب «هستی و زمان» هایدگر، هوسرل در کتاب «بحران بر پراکسیس و ادراک» تاکید می کند. اودر مقاله «خاستگاه هندسه» نوعی مثال ارائه می کند تا نشان دهد چگونه علم هندسه از فعالیتهای مهم ما مانند اندازه گیری نشات می گیرد. گویی همانند هایدگر که در صدد است عمل را بر نظر مقدم دارد «هوسرل» نیز در اینجا چنین کاری را صورت می دهد.
برای «هوسرل» اصلی ترین جهان، زیست جهان است و جهان های دیگر چون جهان علم، جهانی ثانوی شمرده می شود و باید به جهان اصلی اشاره داشته باشد. دوگانگی زیست جهان و جهان علم و ریاضیات است که باعث می شود او به مثالی متوسل شود که به مثال گالیله معروف است.
گالیله هوسرل میان این دو جهان ایستاده است. از یک طرف او در جهان ادراکات و پیشاعلمی زندگی می کند و از سوی دیگر به جهان هندسه و ریاضیات و فیزیک تعلق دارد. شکل، اندازه و حجم، همه مولفه هایی هستند که نخست در ادراک ما در قالب چارچوب زمانی و مکانی معنا دارند. کاری که گالیله می کند آن است که این شاکله را به صورت غیرمستقیم ریاضیاتی می کند. به تعبیر دیگر او این ساختار حسی و کنشی را به زبان ریاضیات ترجمه می کند، یا این کار وی زبان ریاضیاتی را جایگزین جهان پیشاعلمی می کند. این البته یک تقریر از علم است وگرنه می توان تفسیری دیگر از علم ارائه کرد که در آن نقش ابزار و ادراک برجسته تر و مهمتر باشند.
از جمله افراد دیگری که در این عرصه تحولی به وجود آورده «مرلوپونتی» است. که مثال «پر» او شهرت دارد. وی در کتاب پدیدارشناسی ادراک با مدد از کارهای هایدگر و هوسرل گونه ای پدیدارشناسی زیبایی شناسانه را گسترش می دهد. «مرلوپونتی» با مثالش می خواهد میان جسم زنده و جهان درک شده ارتباط برقرار کند. ادراک زیست جهان، ادراکی در سطح خرد است که همیشه با جسم در حال کار پیوند دارد. بدن من چیزی است که کاری انجام می دهد. وجود مادی همیشه در حال کار و انجام قصدی است و با جهان در ارتباط است. با توجه به این ارتباط جسم و جهان است که «مرلوپونتی» نقشی متمایز را برای فناوری در حوزه ادراک و عمل قایل می شود. این بدن زنده با مصنوعات گسترش می یابد. گویی پری که بر کلاه زنی است جزوی از بدن اوست. همان طور که خودرو برای فردی که رانندگی می کند چنین نقشی دارد. در واقع با فناوری بدن ما گسترش می یابد. این همان کاری است که عصا برای یک نابینا انجام می دهد. عصا برای یک نابینا یک شیء نیست، بلکه وسیله ای است که بدن وی را گسترش داده است. «مرلوپونتی» همچنین در کتاب «امر دیدنی و امر نادیدنی» میان ادراک حسی و فرهنگی تمایز قایل می شود. او علم را یک فرهنگ ادراکی در نظر می گیرد. ما با سه پدیدارشناسی نسبتهای انسان و فناوری رو به رو هستیم که هرچند این سه نسبت هیچ کدام مستقیماً فلسفه فناوری را به وجود نیاورده اند نقشی اساسی در شکل گیری آن داشته اند. در هر سه این پدیدارشناسی ها البته فناوری نقشی مهم بر عهده دارد. اینها همه با هم در فلسفه ای در مورد فناوری که «دون آیدی» آن را گسترش داده است گردهم جمع می شوند.
کلمات کلیدی مطلب : مقالات | دانستنی ها | مطالب آموزشی و درسی | علوم و زیست شناسی
منبع : آفتاب
پیامدهای ناخواسته دگرگونی آب وهوا
چندسال پیش، درباره دگرگونی جهانی آب و هوا، مقاله ای نوشتم. به هنگام پژوهش درباره آن، به این نتیجه رسیدم که زمین در آستانه ورود به «شرایط گلخانه ای لگام گسیخته» است. ایده پشت «شرایط گلخانه ای لگام گسیخته»، ایده بسیار ساده ای است. شرایط اقلیمی تا آن اندازه گرم می شود که الگوهای آب وهوا دگرگون شود. ما با خشکسالی های درازمدت روبه رو می شویم؛ خشکسالی هایی که جنگل ها را به سرزمین های در خطر آتش درمی آورند. دگرگونی آب وهوا، توفان های صاعقه بیشتری پدید می آورد که می توانند جنگل ها را به آتش بکشند. با آتش گرفتن جنگل ها، گاز دی اکسیدکربن بیشتری به درون جو وارد می شود. (دی اکسیدکربن، گازی است که گرما را در خود نگه می دارد.) افزون بر این، در اثر آتش گرفتن جنگل ها، درختان روی زمین کمتر می شوند. درختان، گاز دی اکسیدکربن را از جو، جذب می کنند. پس ما نه تنها گاز نگهدارنده دمای بیشتری در جو داریم، درختان کمتری هم داریم که دی اکسیدکربن را نابود سازند. کره زمین بیشتر گرم می شود و این به آتش سوزی های بیشتر می انجامد. شکل های دیگر جذب کننده دی اکسیدکربن از بین می روند و زمین حتی از این هم گرم تر می شود. سرانجام ما می مانیم و شرایط گلخانه ای لگام گسیخته که نمی توانیم آن را برگردانیم.
یافته های تازه نشان می دهند که دگرگونی جهانی آب وهوا، جدی تر از آنی است که پیش از این می پنداشتیم. این یافته ها را می توان همچون نشانه ای بر این به شمار آورد که چه بسا برای توقف این روند دگرگونی جهانی آب وهوا، دیگر خیلی دیر شده باشد. اما آیا به راستی زمین دارد به سوی یک شرایط گلخانه ای لگام گسیخته گام برمی دارد؟ هنوز پاسخ روشنی به این پرسش داده نشده است، اما چه بسا چنین باشد. پژوهش ها نشان می دهد که یخ های قطب شمال، برای نخستین بار در یکصدهزار سال گذشته، دارند آب می شوند. یخ های قطب شمال، با میزان هشداردهنده ای ذوب می شوند. برای قطب جنوب لقب «حیوان از خواب زمستانی بیدار شده» را انتخاب کرده اند چراکه رو به گرم شدن می رود. این قطب، درجه حرارت و سطح آب اقیانوس را هم کم کم دارد تغییر می دهد.
به عنوان پیامد دگرگونی آب وهوا (در بدترین سناریوها) دانشمندان پیش بینی می کنند که در یکصد سال آینده، بیش از یک میلیارد نفر، جان خود را از دست بدهند. آنهایی هم که خواهند ماند، در شرایط سختی زندگی خواهند کرد، با غذای کم، آب وهوای پیش بینی ناپذیر و بیماری های مرتبط با آب وهوای گرم، همه جا را فرا خواهند گرفت.
اما ما چه می توانیم بکنیم؟ پیشنهاد این بوده است که باید انتشار گاز دی اکسیدکربن را کاهش دهیم و شمار کارخانه ها را به تعداد دوران پیشا صنعتی برگردانیم. من نمی دانم که در یک چارچوب زمانی کوتاه مدت، این کار چگونه ممکن است اما به گمانم بایسته است که در این راستا بکوشیم. مساله این است که بسیاری از کشورها، بر این باورند که بر اثر کاهش انتشار دی اکسیدکربن، اقتصادشان زیان خواهد دید. این باوری کودکانه است، اما معتقدم اگر کشاورزی ناممکن شود و مردم در گرسنگی زندگی کنند، بی گمان اقتصادشان بیشتر زیان خواهد دید.
از این رو، من بعید می دانم که واکنشی سریع از دولت ها و شرکت ها رخ دهد. وظیفه مردم است تا دگرگونی را پدید آورند. اگر مردم سوخت های فسیلی را تحریم کنند، آنگاه اقتصاد متاثر خواهد شد و شرکت ها را ناگزیر می سازد تا سیاست هایشان را تغییر دهند. اگر مردم گوشت کمتری بخورند، درخواست گوشت گاو هم کمتر خواهد شد؛ این یعنی پرورش گاوهای کمتر و کاهش انتشار یکی دیگر از گازهای زیان بخش. (میلیاردها گاو، میلیاردها تن متان تولید می کند. متان یکی دیگر از گازهای گلخانه ای است.) ما باید از خودمان پشتیبانی کنیم، ما خودمان باید دگرگونی را پدید آوریم. ما نمی توانیم به امید دولت هایمان بنشینیم. باید کاری کنیم؛ کاری که زندگی بخش است. زمین، سیاره ماست، بیایید آن را نجات دهیم.
کلمات کلیدی مطلب : مقالات | مقاله | مطالب آموزشی و درسی | علوم و زیست شناسی
منبع : آفتاب
دوزبانه بودن به شخص، هویت، فرهنگ و عملکرد مغزی مضاعف اعطا می کند.
صحبت کردن به زبان دوم می تواند همه چیز را تغییر دهد، از مهارت های حل مساله گرفته تا شخصیت. این تغییر، فرد را به گونه ای جلوه می دهد که گویی نفر دومی در درونش وجود دارد.
زمانی که من فقط یک نوزاد بودم، مادرم روی تخت بیمارستان با ترفندی خاص، روند رشد مغزی من را تغییر داد؛ ترفندی که مرا در یادگیری، انجام چند وظیفه به طور همزمان و حل مشکلات تواناتر می ساخت. در نهایت کار مادرم حتی ممکن است مغز مرا از زوال در دوران پیری محافظت کند. اما ترفند او چه بود؟ از همان آغاز او به زبان فرانسه با من صحبت کرد در حالی که همه در اطراف من انگلیسی حرف می زدند.
در آن زمان مادر من هیچ ایده خاصی نداشت و نمی دانست این کار او باعث تقویت شناختی من خواهد شد. او فرانسوی و پدرم انگلیسی تبار بود، بنابراین آنها بسادگی احساس می کردند من و برادرانم را باید دوزبانه پرورش دهند. با این حال من بزرگ شدم و در این دوران تحقیقات زیادی انجام شد که نشان می داد صحبت کردن به دو زبان ممکن است تاثیر عمیقی بر روش فکر کردن افرادی مثل من داشته باشد.
افزایش قدرت شناختی فقط شروع کار بود. براساس برخی مطالعات حفظیات من، ارزش ها و حتی شخصیت من ممکن است براساس این که من به چه زبانی صحبت می کنم تغییر کند. تقریبا شاید بتوان گفت مغز های دوزبانه منزلگاه دو حافظه جداگانه هستند.
همه اینها نقش اساسی زبان در اندیشه و فکر بشر را بیش از پیش برجسته می کند. لورا آن پتیتو معتقد است دوزبانه بودن، یک میکروسکوپ شگفت آور در مغز انسان است.
تردیدها درباره زبان دوم
البته در مورد نظریه دو زبانه بودن همواره نمی توان اینقدر خوشبین بود. برای بسیاری از والدین مانند والدین من تصمیم به پرورش کودکان دو زبانه همواره بحث انگیز بوده است. حداقل از قرن 19 بود که معلمان هشدار دادند آموزش دو زبان ممکن است به گونه ای باعث گیج شدن کودک شود که هیچ یک از دو زبان را بخوبی یاد نگیرد. در بهترین حالت محققان فکر می کردند کودکان می توانند یک استاد همه کاره و هیچ کاره شوند و در بدترین حالت آنها مظنون بودند که ممکن است این موضوع مانع رشد جنبه های دیگر شده و در نتیجه ضریب هوشی آنها پایین تر بیاید.
اما این روزها به نظر می رسد چنین ترس هایی ناموجه است. افراد دو زبانه تمایل دارند در هر زبان واژگان بیشتری نسبت به همسالان تک زبانه خود داشته باشند و گاهی این کودکان دو زبانه در نامگذاری اشیا برای رسیدن به کلمه درست، کندتر عمل می کنند. اما یک مطالعه مهم در دهه 60 توسط الیزابت پیل و والاس لامبرت در دانشگاه مک گیل کانادا نشان داد توانایی صحبت به دو زبان به طور کلی مانع رشد نمی شود. برخلاف انتظار، در 15 آزمایش شفاهی و غیرشفاهی هنگام کنترل عواملی مانند وضعیت اقتصادی و اجتماعی و تربیت و آموزش که ممکن است بر کارایی هر فرد اثرگذار باشد، کودکان دو زبانه نسبت به تک زبانه ها برتری داشتند.
متاسفانه یافته های آنها تا حد زیادی نادیده گرفته شد.پس از آن عده کمی به دنبال تحقیقات آنها در مورد مزایای دو زبانگی رفتند، اما اکثر محققان و مربیان به دنبال ایده های قدیمی بودند.
نکته: توانایی صحبت به دو زبان به طور کلی مانع رشد نمی شود. برخلاف انتظار، هنگام کنترل عواملی مانند وضعیت اقتصادی و اجتماعی و تربیت و آموزش که ممکن است بر کارایی هرفرد اثرگذار باشد، کودکان دو زبانه نسبت به تک زبانه ها برتری داشتند
تنها در چند سال اخیر دو زبانگی آن طور که سزاوار و شایسته بود، مورد توجه قرار گرفته است. الن بیالیستوک یکی از روان شناسان دانشگاه یورک تورنتو می گوید: من به مدت 30 سال در اتاق تاریک و کوچکم نشسته بودم و کارهایم را انجام می دادم، اما به طور ناگهانی و در پنج سال گذشته همه چیز عوض شده و درهای بسته باز شدند و علاقه من به انجام مطالعه در این زمینه شعله ور شد. بخشی از این علاقه تجدید شده ناشی از ظهور تکنولوژی های جدید مانند طیف سنجی نزدیک به مادون قرمز fNIRS است که با استفاده از آن محققان برای اولین بار توانستند واکنش مغز نوزادان را در برخوردهای اولیه با زبان مورد مطالعه قرار دهند.
با استفاده از این تکنیک، پتیتو و همکارانش توانستند اختلاف عمیق میان نوزادان تک زبانه و دو زبانه را کشف کنند. براساس یک تئوری عامه پسند، نوزادان به گونه ای متولد می شوند که قادر به تشخیص تفاوت میان اصوات هر زبانی هستند. البته تصور بر این است که در یک سالگی آنها این قابلیت را از دست می دهند و مغز آنها منحصرا به سمت اصوات زبان مادری کشیده می شود.
پتیتو و همکارانش دریافتند حتی در انتهای یک سالگی فعالیت عصبی کودکان دو زبانه در پاسخ به زبان های کاملا ناآشنا بیش از کودکان تک زبانه است. این یافته ها نشان می داد احتمال رشد و تقویت بیشتر مغزی در کودکان دو زبانه نسب به عقب ماندگی آنها بیشتر است و به نظر می رسد این موضوع برای یادگیری زبان های جدید در طول حیات یک فرد کمک بیشتری به او می کند.
طی آزمایشی، محققان از کودکان دو زبانه و تک زبانه خواستند یکسری جملات را طوری نقطه گذاری کنند که به لحاظ گرامری درست باشد. هر دو گروه روی جملات درستی مانند سیب روی درخت رشد می کند، عملکرد درستی داشتند اما در برخورد با جملات بی معنی مانند سیب روی بینی رشد می کند کودکان تک زبانه دچار اشتباه شده اما کودکان دوزبانه جواب درست را می دادند.
عملکرد بهتر مغز دوزبانه ها
بیالیستوک گمان می کند علاوه بر مهارت های گرامری، عملکرد دو زبانه ها در سیستم اجرایی مغز و مجموعه گسترده ای از مهارت های ذهنی که برای بلوکه کردن اطلاعات بی ربط بوده و روی فعالیت دست ها متمرکز است، موفقیت بیشتری دارد. در این آزمایش دو زبانه ها با نادیده گرفتن معانی جملات بی معنی تمرکز بهتری روی گرامر جملات داشتند.
در آزمایش های دیگری هم مانند سوئیچ کردن بین کارهای مختلف، مثلا هنگام طبقه بندی اشیا براساس شکل یا رنگ، کودکان دوزبانه از برتری بیشتری برخوردار بودند.
این صفات تقریبا در تمام امور ما نقش حیاتی دارد، از خواندن گرفته تا ریاضیات و رانندگی؛ بنابر این ارتقای آنها باعث انعطاف پذیری بیشتر ذهنی ما شده و ممکن است دلیل عملکرد بهتر کودکان دو زبانه در آزمایش لامبرت و پیل را توجیه کند. این خصوصیات حتی ممکن است مهارت های اجتماعی ما را گسترش دهد. پائولو فرناندز و سام گلاکزبرگ دو تن از روان شناسان دانشگاه پرینستون دریافته اند دو زبانه ها بهتر می توانند برای درک وجه دیگر موضوعات مختلف، خودشان را به جای افراد دیگر قرار دهند و از منظر آنها به مسائل نگاه کنند. دلیلش هم این است که آنها به آسانی می توانند از آنچه در حال حاضر می دانند چشم پوشی و روی دیدگاه دیگری تمرکز کنند.
ادامه تحقیقات دانشمندان در این زمینه نشان می داد دو زبانه بودن علاوه بر حفظ قوای فکری می تواند باعث کاهش زوال عقل در دوران پیری شود.با بررسی 184 فرد مبتلا به جنون محققان دریافتند اکثر آنها تک زبانه هستند.
از دیگر نتایج جالب توجه تحقیق این بود که هر یک از زبان های افراد دو زبانه روی شخصیت آنها تاثیر گذاشته و مثلا شخصیت یک فرد انگلیسی ـ فرانسوی تبار هنگام صحبت کردن به زبان انگلیسی با وقت صحبت کردن به زبان فرانسوی متفاوت است.
یک توجیه این می تواند باشد که هر زبان ارزش های فرهنگی همان زبان را به ذهن ما متبادر می سازد. مثلا عفت در فرهنگ و زبان مکزیکی بیش از فرهنگ آمریکایی مورد احترام است. ممکن است برخی سوئیچ های رفتاری رابطه بسیار نزدیکی با نقش زبان به عنوان چارچوبی که پشتیبان و سازمان دهنده خاطرات ماست، داشته باشد. حتی شواهدی وجود دارد که نشان می دهد گرامر یک زبان می تواند در شکل گیری حافظه ما نقش داشته باشد.
با وجود پیشرفت های اخیر باز هم ممکن است محققان تنها بخش کوچکی از نقش دو زبانگی را ببینند و سوالات بسیاری در این زمینه باقی بماند. محققان معتقدند در هر سنی می توان زبان دومی را به شکل روان یاد بگیرید و از مزایای سیستم شناختی آن بهره مند شوید و با تحریک ذهنتان، ذهنی پویاتر داشته باشید.
کلمات کلیدی مطلب : مقالات| مقالات آموزشی و درسی | دانستنی ها | علوم و زیست شناسی
منبع : آفتاب
در یک تحقیق جدید معلوم شد: نوعی ماده شیمیایی در مغز نقش کلیدی در بروز اضطراب ایفا می کند.
به گزارش بهداشت و درمان ایسنا، محققان میگویند: این ماده شیمیایی برای رشد مغز بسیار مهم است و نشان میدهد که چرا برخی افراد به لحاظ ژنتیکی بیشتر مضطرب میشوند. با کشف نقش این ماده میتوان به روشهای جدیدی برای کاهش یا درمان اضطراب در افراد مستعد دست یافت.
به گفته پژوهشگران؛ این ماده «فاکتور رشد فیبروبلاست 2» یا "fgf2" نام دارد. در آزمایشات مشخص شد؛ موشهایی که سطح این ماده شیمیایی در مغزشان بسیار پایین است در شرایط نامناسب بیشتر مضطرب میشوند.
پژوهشگران در آزمایشات خود نشان دادند: از طرفی وقتی به این موشها غذای خوب و زیاد داده شد و جای زندگی آنها بهتر و بزرگتر شد مقدار این ماده شیمیایی در مغز آنها افزایش یافت و از میزان اضطرابشان کاسته شد.
به گفته محققان؛ میزان این مولکول در واکنش به تجارب زندگی که موشها در مواجهه با آن قرار میگیرند، افزایش مییابد. این یافته نتیجه مطالعات خاویر پرز محقق دانشگاه میشیگان است و در مجله نوروساینس به چاپ رسیده است.
دکتر پرز در این باره گفت: هم چنین تزریق fgf2 به موشهای مضطراب توانست از اضطراب آنها بکاهد. فاکتور رشد در واقع برای سازمان یابی مغز در طول رشد ضروری است و همچنین مغز را پس از آسیب دیدگی ترمیم میکند.
پرز معتقد است که این ماده میتواند یک نشانگر مهم برای افزایش آسیب پذیری ژنتیکی در بروز اختلالاتی چون اضطراب و افسردگی در انسانها باشد.
کلمات کلیدی مطلب : مقالات | دانستنی های علمی | علوم و زیست شناسی