این که آدم دو جفت مادربزرگ و پدربزرگ داشته باشد، برای من که خیلی خوب جواب داده!
پاتالها خیلی از هدیهدادن خوششان میآید و دارند برنامهی یک گردش خانوادگی هم میچینند که قرار است خیلی تماشایی باشد.
دلیا هم میخواهد بیاید. (چرا واقعا؟)من که همیشه میتوانم ندیدهاش بگیرم.
پاتالها، آنیکی پدربزرگ و مادربزرگ تام هستند که تازه از سفرهای دور دنیایشان برگشتهاند و یک عالم غافلگیری برای تام دارند، مثلا گردش. البته گردش دستهجمعی خیلی خوب است اما بهشرطیکه این وسط اتفاق حالگیرانهای نیفتد. اما قرار است برای تامِ بیچاره حالگیری پشت حالگیری پیش بیاید. کتاب را بخوانید و امیدوار باشید عمر این حالگیریها کوتاه باشد و بالاخره ماجرای تماشاییای که از اول دنبالش بودید اتفاق بیفتد.