بدون شک امروزه تسلط بر زبان انگلیسی برای اکثر افراد به مهارتی ضروری تبدیل شده است. موفقیت در مصاحبهی شغلی، ادامهی تحصیل در دانشگاه مورد علاقه، سفر به خارج از کشور و حتی خواندن دستور مصرف یک دارو و … تنها نمونههایی از اهمیت آشنایی با یک زبان دیگر است. برای دستیابی به موفقیت در فراگیری زبان، لازم است برنامهای منسجم و منظم را در درازمدت دنبال کنید. وفاداری و عمل به این برنامه خود نیازمند انگیزهای قوی برای یادگیری است. اما با چه راههایی میتوانیم انگیزه یادگیری زبان را در خود تقویت کنیم تا با پشتکار و بدون وقفه، مسیر یادگیری را بپیماییم و به نتیجهی مطلوب دستیابیم؟ در این مقاله با 10 روش کاربردی برای تقویت انگیزه یادگیری زبان آشنا میشوید.
1. خودتان را باور داشته باشید
اکثر زبانآموزان دید منفی به مهارت زبان انگلیسی خود دارند و دائما در گفتگوی درونی با خود جملاتی از این دست را تکرار میکنند:
من در مکالمه ضعیفم، با وجود اینکه سالها برای فراگیری زبان وقت گذاشتهام از صحبت به زبان انگلیسی میترسم زیرا احساس میکنم سایرین ممکن است مقصود مرا متوجه نشوند. انگلیسی من احتمالا پر از اشتباه است.
بله، درست است همیشه جا برای بهتر شدن هست اما همین حالا هم مهارت زبان انگلیسی شما خوب است. باور کنید این دستاورد بزرگی است.
برای قدم اول سعی کنید نسبت به تواناییهای خود چنین تصورات منفیای نداشته باشید. بهتر است بر آنچه میتوانید انجام دهید تمرکز کنید نه بر ضعفهایتان.
2. هرگز خودتان را با دیگران مقایسه نکنید
آیا خودتان را با فردی انگلیسی زبان مقایسه میکنید که از کودکی با این زبان زندگی کرده است؟ یا مهارتهای خودتان را با زبانآموزان دیگر که از شما قویترند قیاس میکنید؟ نتیجهی این کار جز دید منفی نسبت به مهارتها و کاهش اعتماد به نفس نخواهد بود. پس منصف باشید و خودتان را با دیگران مقایسه نکنید. اگر میبینید زبان انگلیسی شما به خوبی دیگران نیست ناراحت نشوید و خودتان را دستکم نگیرید.
یک فرد انگلیسی زبان سالهاست که 24 ساعت شبانه روز را در انگلیسی غوطهور است؛ از تماشای تلویزیون گرفته تا مطالعهی مطالب و کتابهای متعدد به زبان انگلیسی و شرکت در میلیونها گفتگوی روزمره.
شما هم اگر بتوانید چنین شرایطی برای خود فراهم کنید پیشرفت قابل ملاحظهای خواهید داشت؛ اما به خاطر داشته باشید آموختن زبان دوم تجربهی متفاوتی در زندگی است و هرگز نباید خودتان را با کسی که این زبان، زبان مادری اوست، مقایسه کنید.
مقایسهی خودتان با زبانآموزان دیگر نیز کار درستی نیست. در واقع افراد با یکدیگر متفاوتند، برخی در یادگیری سریع و برخی به زمان بیشتری نیاز دارند. بعضی، وقت بیشتری صرف زبانآموزی میکنند، برخی دیگر چندان استمرار ندارند. بعضیها معلمهای بسیار خوبی دارند، برخی دیگر هنوز معلم یا شیوهی مناسب خود را نیافتهاند.
پس بهتر است دست از مقایسه بردارید و فقط روی پیشرفت خودتان متمرکز شوید.
3. نسبت به اشتباهات نگرش سازنده داشته باشید
شاید برایتان پیش آمده باشد که وقتی سعی میکنید به انگلیسی صحبت کنید یا بنویسید دچار اشتباه شوید و دیگران شما را تصحیح کنند. اولین احساسی که در این هنگام به شما دست میدهد احساس سرخوردگی و شکست است. اشتباهات نشان میدهد قوانین زبان انگلیسی را نمیدانید، درست میگویم، نه؟ خیر، اشتباه است.
گاهی اشتباهات مثل غولهای قدرتمندی ما را از ادامهی مسیر منحرف میکنند و انگیزه یادگیری را در ما از بین میبرند، اما حواستان باشد این شما هستید که چنین قدرتی به آنها میدهید.
هدف اصلی یادگیری زبان انگلیسی برقراری ارتباط با دیگران به زبانی دیگر است. اگر یک حرف اضافه را اشتباه به کار ببرید، یا فعل را در شکل دستوری درست خود استفاده نکنید یا حتی اگر یک کلمه را درست تلفظ نکنید، آسمان به زمین نمیآید؛ چون اکثر افراد با توجه به مفهوم جمله متوجه منظور شما میشوند.
حتی اگر مرتکب اشتباهات بزرگتری هم شدید که برقراری ارتباط را دچار مشکل میکنند، باز هم خودتان را نبازید. اشتباه بخشی از فرایند یادگیری است. فقط کافی است سعی کنید با استفاده از کلماتی دیگر منظور خود را برسانید.
به یاد داشته باشید اشتباه به این معنی نیست که ناتوانید؛ بلکه با هر اشتباه، نقاط ضعف شما نمایان میشود و باید به آن به عنوان فرصتی برای یادگیری نگاه کنید.
4. نتیجهی نهایی را تصور کنید و خود را در مسیر پیشرفت ببینید
هدف خود را از یادگیری زبان انگلیسی مشخص کنید. آیا برای کار در شرکتی بین المللی به آن نیاز دارید؟ میخواهید به کشوری انگلیسی زبان مهاجرت کنید؟ سفر کنید و به آسانی با دیگران دوست شوید؟ در آزمونی خاص شرکت کنید؟ میخواهید به زبان انگلیسی کتاب بخوانید و فیلم ببینید؟
هدف شما هرچه هست از این تمرین ساده غافل نشوید: هروقت سراغ مطالعهی انگلیسی رفتید، چند دقیقه خود را تصور کنید که به هدفتان رسیدهاید. مثلا خودتان را در حالی که راحت و سلیس به انگلیسی صحبت میکنید تصور کنید، یا ببینید که در کنفرانسی تجاری با اعتماد به نفس کامل مشغول سخنرانی و طرح ایدههای خود به انگلیسی هستید. در خیال خود ببینید کتابها را به زبان انگلیسی میخوانید و معنی تمام واژگان را میدانید. این حس، فوقالعاده است.
سپس به خودتان گوشزد کنید هر بخش از مطالعه، شما را یک قدم به این رویا نزدیکتر میکند. به این ترتیب مطالعه برای شما لذتبخش و انگیزهی شما قویتر میشود، زیرا حالا دیگر میدانید این تمرینات مهم هستند و شما را در مسیر پیشرفت قرار میدهند.
5. تهیهی دفترچهی موفقیت
وقتی حرف از پیشرفت میشود، ثبت دستاوردها به انگیزهای قوی تبدیل میشود. دفتری تهیه کنید و بعد از انجام هر بخش از مطالعه، تاریخ و خلاصهای از آنچه آموختهاید در آن ثبت کنید. این کار سه نتیجه خواهد داشت:
با نوشتن، اطلاعات در حافظهی شما بیشتر تثبیت میشود؛
دیدن دفتری که پر از تلاشهای شما برای آموختن است، شما را به ادامهی مسیر تشویق میکند؛
هر وقت به مرور مطالب نیاز داشتید، داشتن چنین دفتری کمک بزرگی است.
6. هروقت احساس تنبلی کردید فقط یک قدم کوچک بردارید
یادگیری زبان انگلیسی پروژهای بسیار بسیار بزرگ است که شاید انجام آن سالها طول بکشد، پس طبیعی است گاهی احساس تتبلی و بیحوصلگی بکنید، در چنین مواقعی اصلا دلتان نمیخواهد کتابتان را باز کنید چه برسد به مطالعه. در این مواقع خوب است به جای آنکه به خودتان بگویید «کی حوصله دارد یک ساعت انگلیسی بخواند، یا امروز اصلا وقت ندارم انگلیسی بخوانم» به خودتان بگویید فقط کمی میخوانم.
مثلا:
به خودتان بگویید امروز فقط پنج دقیقه انگلیسی میخوانم؛
فقط فعالیتهای listening (شنیداری) را انجام میدهم و دنبال معنی واژههای جدید این تمرین میگردم؛
فقط چند تا ویدئوی آموزشی تماشا میکنم؛
امروز فقط پنج تا لغت جدید یاد میگیرم.
و بعد از چند دقیقه ممکن است دو اتفاق بیفتد:
حتی اگر انگیزه یا وقت کافی نداشته باشید، بعد از همان چند دقیقه تمرین، احساس رضایت میکنید؛ چون به هر حال حرکت بهتر از ساکن بودن است، حتی به اندازهی یک قدم کوچک. یا بعد از چند دقیقه احساس تنبلی در شما از بین میرود. احساس میکنید که دوست دارید بیشتر مطالعه کنید و دوباره انگیزهی خود را به دست میآورید.
معمولا دشوارترین قسمت، مرحلهی آغاز کار است، اگر قدمی کوچک بردارید، بیتردید نکتهای تازه یاد میگیرید، و شاید همین موضوع به انگیزهی شما برای ادامهی مسیر تبدیل شود.
7. استراحت کوتاه، بازگشت به موقع
برخی از زبانآموزان به خود سخت میگیرند، به عبارت دیگر، انتظار خیلی زیادی از خود دارند و هیچ استراحتی برای خود در نظر نمیگیرند. این افراد اگر یک روز از برنامهی مطالعاتی خود عقب بمانند احساس شکست میکنند.
البته خوب است مطالعهی زبان به صورت یک عادت در زندگی روزمره دربیاید اما همهی ما به استراحت نیاز داریم.
شاید گاهی در روزی پر مشغله امکان مطالعه برای ما وجود نداشته باشد. در این صورت ایرادی ندارد مطالعه را در روز بعد از سر بگیریم. یا اگر برای مدتی به تعطیلات رفتید به جای آنکه دائم در استرس عقب افتادن از برنامه باشید، از تعطیلات لذت ببرید و بعد از پایان زمان استراحت دوباره با انرژی بیشتر شروع کنید.
پس داشتن استراحت یا وقفه انداختن بین مطالعه، به خودی خود بد نیست اما نکتهی کلیدی آن است که اجازه ندهید مشغله و استراحت برای هفته ها و ماهها شما را از یادگیری زبان انگلیسی دور نگه دارد. اگر به خاطر تحصیل یا کار سرتان شلوغ است، فقط یک بار در هفته انگلیسی بخوانید، این کار بهتر از آن است که هر روز سعی کنید و موفق نشوید. ببینید چطور میتوانید در برنامهی زندگیتان جایی برای این کار باز کند، و اجازه دهید زمان مطالعهتان انعطافپذیر باشد تا هر جا لازم شد آن را با توجه به شرایط تغییر بدهید.
8. آموختن را برای خود لذتبخش کنید
لازم نیست همیشه به شیوهای ثابت مطالعه کنید. سعی کنید با ایجاد تغییرات در روند مطالعه، یادگیری را برای خود جذاب کنید. اگر یک روز گرامر تمرین میکنید، روز بعد کاری متفاوت انجام دهید مثلا به یک پادکست انگلیسی گوش دهید و روی درک مطلب کار کنید. شاید خوب باشد روز بعد با تماشای اخبار به زبان انگلیسی، به یادگیری لغات جدید بپردازید. سپس میتوانید کمی استراحت کند و یک فیلم با زیرنویس ببینید.
تمام این فعالیتها به آموختن انگلیسی کمک میکنند. از طرفی با ایجاد تنوع، از یادگیری خسته نمیشوید و از آن لذت میبرید.
یک راه مفید دیگر مطالعهی موضوعات مورد علاقهتان به زبان انگلیسی است، مثلا اگر به موضوع خاصی مثل ورزش، تاریخ یا سیاست علاقهمندید، کتابها، مقالات، مطالب و فایل های صوتی مربوط به آن را به زبان انگلیسی مطالعه کنید. وقتی موضوع مورد علاقهی خود را به زبان انگلیسی دنبال میکنید یادگیری هم برای شما شیرینتر میشود.
9. مطالعهی گروهی
دانشمندان دریافتهاند که یکی از موثرترین راههای انگیزشی استفاده از روش «فشار همتایان» است. توقع و انتظار گروه از افراد مثل نیروی محرکی آنها را به فعالیت وادار میکند.
برای مثال شاید برای شما جدا شدن از رختخواب و رفتن به باشگاه برای ورزش سخت باشد اما وقتی بدانید دوستتان در باشگاه منتظر شماست تا باهم ورزش کنید، حتما سر ساعت برای ورزش کردن کنار او آماده میشوید.
میتوان از همین روش برای آموختن زبان استفاده کرد. با پیوستن به گروههای آموزش زبان انگلیسی در شبکههای اجتماعی و تعامل با افرادی که مانند شما درصدد یادگیری زبان هستند میتوانید به تقویت انگیزهی خود کمک کنید. اگر بتوانید یک همراه برای خود پیدا کنید که چه بهتر. با این روش میتوانید به یکدیگر در یادگیری کمک کنید و مشوق همدیگر باشید.
10. روش چالش و پاداش
وقتی به تنهایی زبان میخوانید امکان دارد انگیزهی خود را از دست بدهید چون هیچکس نیست که به شما آفرین بگوید. برای آنکه روند مطالعه، کسالتبار و خستهکننده نشود با تعیین هدفهای کوچک، برای خود چالش درست کنید و وقتی موفق به انجام آن شدید به خودتان جایزه بدهید.
هدف اصلیتان باید یادگیری زبان انگلیسی باشد اما میتوانید در این راه هدفهای کوچکتری نیز برای خود تعیین کنید. برای مثال:
با خودتان قرار بگذارید یک کتاب انگلیسی را به طور کامل بخوانید؛
برای یک ماه هر روز ده کلمهی جدید یاد بگیرید؛
یک وبلاگ درست کنید و تا یک سال هر هفته یک پست به زبان انگلیسی بنویسید؛
یا توانایی صحبت به انگلیسی خود را پله پله از یک دقیقه به پنج دقیقه برسانید.
نکتهی مهم این است که هدفهای انتخابی مشکل، اما با توجه به سطح توانایی شما قابل دسترسی باشند. برای مثال، اگر در آغاز راه هستید نمیتوانید چالش «درک کل فیلم به زبان اصلی» را برای خود انتخاب کنید. چنین کاری برای شما بسیار دشوار خواهد بود، به هدفی نیاز دارید که باعث بهبود تواناییهایتان بشود اما در عین حال انجامپذیر باشد.
وقتی توانستید از پس چالشی که برای خود درست کردهاید برآیید جشن بگیرید و پیروزیتان را برای دوست، خانواده، معلم بازگو کنید. میتوانید غذایی که دوست دارید بخورید، یک هدیه کوچک برای خود بخرید یا کارهایی از این قبیل. این باعث میشود احساس غرور کنید و برای چالش بعدی آماده شوید.
بچهها مثل اسفنج میمانند. نگاه میکنند و هر چه که در محیطشان باشد را جذب میکنند، مخصوصاً از طریق دیداری و شنیداری. اکثر کلمات و رفتارهای آنها ناشی از تقلید از والدینشان یا بزرگترهای دیگر در اطرافشان است. خیلی وقتها از کلماتی که از دهان آنها بیرون میآید حسابی شگفتزده میشوید. و وقتی مدرسه را شروع میکنند، با تاثیرات همسالانشان بمباران شده و دنیای امن و راحتشان زیر و رو میشود. اما اگر فرزندانتان را از همان ابتدا با 10 مورد از مهمترین ارزشها آشنا کنید، میتوانند به خود متکی شده و زندگی شاد و راحت داشته باشند.
1. صداقت
جایی در مسیر بزرگ شدن، بچهها دروغ گفتن را یاد میگیرند، حتی ممکن است آن را از والدینشان هم یاد نگرفته باشند. تلویزیون، بچههای دیگر یا حتی بزرگترهای دیگر ممکن است باعث این نوع رفتارهای آنها شده باشند. حتی میتواند یک نوع مکانیزم دفاعی برایشان باشد. اگر اهمیت صداقت را برایشان توضیح دهید و مطمئنشان سازید که همیشه برای شنیدن حرفهایشان آمادهاید، آن وقت برایشان در دسترستر خواهید بود مخصوصاً زمانهایی که میدانند کار اشتباهی انجام دادهاند. خیلی از بچهها بخاطر ترس از فریادهای والدینشان یا کتک خوردن میترسند واقعیت را با والدینشان در میان بگذارند. باید به آنها بفهمانید که رفتار بد آنها مطمئناً عواقبی خواهد داشت اما همیشه بخاطر اینکه شجاعت لازم برای گفتن واقعیت را داشتهاند تحسینشان کنید. از همه مهمتر اینکه شما هم باید خود فردی صادق باشید زیرا اگر در شما بیصداقتی ببینند آنها یاد خواهند گرفت.
2. احترام
بچهها احترام را از محیط خانه و خانوادهشان یاد میگیرند. اگر بچه ها ببینند که شما بعنوان والدین چقدر محترمانه با هم رفتار میکنید، چقدر رفتارتان با خود آنها و بقیه افراد خانواده با ادب و احترام است، مطمئن باشید که از شما الگو برمیدارند. بچهها رفتارها را درست مثل کلمات تقلید میکنند. گفتن کلماتی مثل «خواهش میکنم»، «لطفاً»، «متشکرم» و «عذر میخواهم» در جلو آنها به آنها احترام و ادب را یاد میدهد. همچنین باید به آنها یاد بدهید به بدن، اموال، نظرات و اعتقادات دیگران هم احترام بگذارند.
3. قدرشناسی
خوب میدانیم که چقدر راحت ممکن است زندگی و آدمها را کوچک بشماریم. آنقدر درگیر نقاط منفی زندگی خود میشویم که یادمان میرود برای نقاط مثبت آن شکرگزار باشیم. به فرزندانتان یاد بدهید که هر روز حتی برای کوچکترین چیزها شکرگزار باشند، چیزهای کوچکی مثل هوا یا یک لبخند از کسی. به آنها یاد بدهید که برای اینکه زنده هستند، برای خانواده و دوستانشان، غذایی که میخورند، لباسهایشان، سقف بالای سرشان و سلامتیشان قدرشناس باشند. به آنها نشان دهید که هر روز برای آنها نعمتی است از جانب خداوند. حتی میتوانید به آنها یاد بدهید که از نعمتهایی که خداوند به آنها بخشیده لیست تهیه کنند. این کارها به آنها آموزش میدهد که برای همه چیز باید شکرگزار باشند.
4. سخاوت
ما در دنیای «من می خواهم» زندگی میکنیم. من، من، من! بچهها هم در چنین دنیایی زندگی میکنند اما لزومی ندارد که آنجا بمانند. در سالهای قبل از مدرسه بچهها تقسیم کردن را یاد میگیرند. اگر روی این مسئله در خانه تاکید شود، برای آنها دشوار نخواهد بود. اینکه به آنها یاد بدهید به دیگران کمک کنند هم نوعی سخاوت و بخشندگی است زیرا به آنها یاد میدهد که در وقتشان بخشنده باشند. وقتی خودتان به نیازمندان لباس و غذا هدیه بدهید، آنها هم درک میکنند که باید بخشنده باشند.
5. خاص بودن
بچههای کوچک موجودات سازگاری نیستند. هر کاری که دوست دارند را در هر زمان که دوست دارند و با هر کسی که دوست دارند انجام میدهند. اما هرچه سنشان بالاتر میرود، یاد میگیرند خودشان را با همسالانشان مقایسه کنند و تفاوتها و شباهتهای بین آنها را میبینند. ممکن است تلاش کنند با آنچه که بقیه دارند یا انجام میدهند سازگار شوند یا ممکن است نفهمند چرا بعضی افراد اینقدر با آنها فرق دارند. باید به فرزندانتان یادآور شوید که از همان ابتدای کودکی خاص هستند. به آنها بفهمانید که فردیت آنها باعث خاص بودنشان است. آنها را تشویق کنید فردیت خودشان را از طریق علایقشان کشف کنند. آنها را همکلاسیها یا دوستانشان مقایسه نکنید و برایشان توضیح دهید که بقیه آدمها هم خاص هستند اما نباید به خاطر خاص بودنشان به طور متفاوتی با آنها برخورد شود. ممکن است بچهای بپرسد که چرا یک نفر این شکلی است یا اینطوری حرف میزند یا رفتار می کند. برایشان توضیح دهید که چرا آن فرد متفاوت است و بر روی خصوصیات خاص آن فرد تاکید کنید. این به آنها کمک خواهد کرد تفاوتهای آدمها را بپذیرند.
6. بخشش
اگر بخشیدن به بچهها آموزش داده شود، در بزرگسالی انسانهای بهتری خواهند شد. آدمها ممکن است چه خواسته و چه ناخواسته در حق آنها بدی کنند. این چیزی نیست که بتوانیم بچههایمان را به طور کامل در برابر آن حفظ کنیم. اما اگر بخشندگی را یاد بگیرند، محبت و مهربانی را هم یاد میگیرند. وقتی کسی به آنها صدمه میزند، وقتی میخواهند دردشان را ابراز کنند به حرفهایشان گوش دهید اما در آخر برایشان توضیح دهید که کینه نگه داشتن از آن فرد فقط باعث تیرگی آنها میشود. کینه آنها را اسیر خود میکند و به فرد آسیبرسان قدرت بالاتری میدهد. دیگر نخواهند توانست مثل قبل در زندگی خود پیش روند و زندگی شادی داشته باشند زیرا تلخی از درون، آنها را میخورد. سعی کنید به آنها بفهمانید که آن فرد به این علت به آنها صدمه زده است که خودش هم در عمق وجود خود آسیب دیده است. تنها دلیلی که باعث میشود بخواهیم به دیگران آسیب بزنیم این است که بخواهیم با صدمات و آسیبهایی که خودمان خوردهایم کنار بیاییم.
7. شوخطبعی
زندگی پر از فراز و نشیب است. پر از هیجان و همچنین درد است. بچهها در هر موقعیتی خنده را میبینند و در واقعیت باید این را از آنها یاد بگیریم. آنها میتوانند خیلی راحت به عقب برگردند و معمولاً هیچ چیز را جدی نمیگیرند. برای آنها زندگی فقط یک زمین بازی بزرگ است. باید به بچههایتان کمک کنید تا پایات عمر با این طرز تفکر زندگی کنند. وقتی بزرگتر میشوند، با شروع شدن مدرسه و فشار همسالان زندگی سختتر میشود. به آنها نشان دهید چطور میتوانند با خندیدن زندگیشان را بهتر کرده و با جوک تعریف کردن برای هم دیگر انجام فعالیتهای مفرح مثل کتاب خواندن، بازی کردن در پارک یا فقط حرف زدن با همدیگر درمورد زندگی، وضعیت خود را بهتر کنند. اینکه بدانید چه چیز باعث به خنده انداختن یا لبخند زدن فرزندانتان میشود رابطه شما را با آنها قویتر خواهد کرد.
8. نگرش مثبت
داشتن نگرش مثبت در کنار شوخطبعی عالی است. خیلی وقتها زندگی بسیار ناامیدکننده میشود و بعنوان افراد بزرگسال میدانیم که چقدر راحت ممکن است اسیر منفیبافیهای دور و برمان شویم. مخصوصاً وقتی همه چیز آنطور که ما دوست داریم پیش نرود و به آنچه که میخواهیم نرسیم، ایمانمان را برای داشتن فردایی روشنتر از دست میدهیم. بچهها باید با اهمیت داشتن نگرش مثبت در زندگی آشنا شوند زیرا متاسفانه آدمها و اتفاقات زندگی خیلی وقتها موجب ناامیدی آنها خواهند شد. و وقتی این اتفاق بیفتد، اگر نگرشی مثبت داشته باشند، خواهند توانست در زندگی پیش رفته و ایمان داشته باشند که زندگی برایشان شادی به ارمغان خواهد آورد. داشتن نگرش مثبت با داشتن والدینی مثبت شروع میشود. نشان دادن رفتار و نگرش مثبت از جانب شما اهمیت بسیار زیادی دارد زیرا شما الگوی فرزندانتان هستید. اگر فقط از شما حرفها یا رفتارهای منفی ببینند، آنها هم همانطور رفتار خواهند کرد و برعکس.
9. پشتکار
هیچکدام از ما انسان کاملی نیستیم، به همین دلیل هیچوقت نمیتوانیم کاری را کامل انجام دهیم، مخصوصاً اگر دفعه اولی باشد که آن را امتحان میکنیم. پشتکار به بچهها کمک میکند هیچوقت دلسرد نشده و برای چیزهایی که میخواهند به تلاششان ادامه دهند. وقتی خیلی کوچک هستند کارهایی مثل راه رفتن، بازی کردن، غذا خوردن و از این قبیل را نمیتوانند به خوبی و کامل انجام دهند. اما آنقدر تلاش میکنند که موفق میشوند زیرا هنوز با معنی دلسردی و ناامیدی آشنا نشدهاند. اما این مسئله با بالا رفتن سنشان تغییر میکند. دچار ترسهایی میشوند و شروع به مقایسه خودشان با همسالان خود میکنند. فشارهای مدرسه و درسهایشان هم هست. شما بعنوان والدین آنها باید بطور مداوم تشویقشان کنید که به راهشان ادامه داده، بیشترین تلاششان را به کار گیرند. باید به آنها نشان دهید که چقدر به وجودشان افتخار میکنید. وقتی میبینید خسته و ناامید شدهاند، با هدایت و راهنمایی آنها و سوال پرسیدن از آنها به جای ارائه پاسخ سوالاتشان، به آنها کمک کنید. اگر در سن کم پشتکار داشتن را بیاموزند، در بزرگسالی افرادی پرتلاش و سختکوش شده و یاد میگیرند که در هر کاری نهایت تلاششان را به کار گیرند.
10. عشق
آخرین مورد که البته از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است، آموزش شور و عشق به فرزندان است: شور زندگی و عشق به مردم و چیزهایی که از آن لذت میبرند. بدون عشق آنها زندگی بسیار عادی و رویاهایی معمولی خواهند داشت. عشق مجموعهای از سایر ارزشهایی است که در بالا ذکر کردیم زیرا باعث میشود هیجان زندگی کردن داشته باشند و آنها را تشویق میکند آدمهای بهتری باشند. با داشتن زندگی سرشار از شور و عشق و اشتیاق و عشق ورزیدن به فرزندانتان به آنها عشق را بیاموزید. برای حتی کوچکترین چیزها اشتیاق نشان دهید. انرژی شما به فرزندانتان منتقل خواهد شد زیرا به این ترتیب میبینند که چقدر زندگی فوقالعاده و عالی است.
ارزشهای دیگری هم هستند که بچهها باید با آنها آشنا شوند اما اینها 10 مورد از مهمترین ارزشهای زندگی بودند که برایتان عنوان کردیم. یادتان باشد بچههای ما نیاز به راهنمایی ما دارند. ما بعنوان والدین آنها، بزرگترین الگوی آنها به شمار میرویم و وقتی خودمان با این ارزشها زندگی کنیم، به آنها کمک خواهیم کرد زندگی خود را به خوبی شکل دهند.
اما بجز این 10 مورد، در زیر مهارت های دیگری را بصورت تیتر وار بیان می کنیم که خوب است به فرزندان خود آموزش دهید:
. گره زدن بند کفش
. شنا
. مسواک زدن و نخ دندان کشیدن دندانها بصورت روزانه
. دوچرخه سواری
. مرتب کردن تخت خواب
. آشپزی
. تماشای تلوزیون و بازی های کامپیوتری بصورت متعادل
. استعمال کرم ضد آفتاب
. دوختن دکمه لباس
. گفتن زمان با یک ساعت غیر دیجیتال
. گرفتن بینی با دستمال
اتو کردن لباسها . انتخاب وعده های غذایی سالم . تعمیر شیر آبی که چکه میکند
. کنترل خود هنگام عصبانیت . حل معما . نقشه خوانی . احترام گذاردن به بزرگترها . عذرخواهی بعد از اشتباه . استفاده از توالت عمومی
. شستن لباسها . کاشتن گل و درخت . داشتن اعتماد بنفس . سخنرانی در یک جمع . استفاده از وسائط نقلیه عمومی بجای خودروی
شخصی . تمیز کردن بهم ریختگی ها . خاموش کردن همه لامپها قبل از ترک خانه . لباس پوشیدن بر طبق مناسبت ها
. چه زمانی "نه" بگویند . سرودن شعر یا غزل . کسب درآمد مشروع . پس انداز پول و خرج هوشمندانه . برقراری تماس چشمی هنگام
صحبت با دیگران . پیدا کردن یک کتاب در کتابخانه . کادو کردن یک هدیه . خواندن روزنامه . زمان گذاشتن برای افراد مستمند . مستقل بودن و تکیه بر خود
. سرفه و عطسه در دستمال شخصی . رهبری کردن یک گروه . آموختن زبان دوم، بخصوص انگلیسی . سوال پرسیدن
. نگهداری از کودک . مدیریت استرس . تمایز خواسته ها از نیازها . فن مذاکره و گفتگو . نوشتن انشاء و مقاله . جمع، تفریق، ضرب و تقسیم
بدون استفاده از ماشین حساب . کنار آمدن با افرادی که علاقه چندانی به آنها ندارند . برخورد با اتفاقات دلخراش . جشن گرفتن و تبریک
گفتن به دیگران . کنار آمدن با ناامیدی و ناکامی در عشق . تعویض یک لاستیک پنچر . استفاده از کپسول اطفاء حریق . پختن کیک . گوش دادن