دنیای بزرگسالی پر از رقابت و تلاش و بالا و پایین و برد و باخت است. شاید برای همین است که بعضی از پدر و مادرها تصور میکنند اگر فرزندشان را از دوران کودکی همیشه برنده بار بیاورند، آیندهای بدون شکست در انتظارش خواهدبود. غافل از اینکه آشنا بودن با طعم شکست بهاندازه اعتمادبهنفسِ ناشی از موفقیت ضروری است.
دختر دانشجویی را میشناسم که هر ناکامی کوچکی میتواند او را از پا در آورد، از آن کسانی که نمره نوزده میتواند تا مدتها زندگی را به کامشان تلخ کند! کودکیِ این دختر را خوب یادم هست؛ مادرش در همه بازیهای کودکانه او حاضر و مراقب بود، مبادا دخترش بازنده شود. حتی اگر لازم بود به او تقلب میرساند، بچههای دیگر را دعوا میکرد و خلاصه اینکه او هیچوقت اجازه نداشت شکست بخورد. مادر آن دختر حالا عمیقا نگران او، آینده پر از ناکامیهای کوچک و بزرگ و ناتوانیاش برای مقابله با آنهاست.
تمرینهایی برای خوب باختن!
لازم نیست برای فرزندتان یک سخنرانی مفصل درباره ضرورتِ باخت و ظرفیت شکست، ترتیب بدهید؛ درواقع نه لازم است نه تاثیرگذار. درعوض بهتر است مراقب پیامهایی باشید که فرزندتان درباره برد و باخت در خانه دریافت میکند. برخورد خودتان و بزرگسالانِ مهم دیگری که بر فرزندتان تاثیر دارند، را بررسی کنید. آیا وقتی برنده میشوید، شور و هیجان بیش از اندازهای دارید و وقتی بازنده میشوید، بداخلاق و بیحوصلهاید؟ آیا وقتی تیم مورد علاقهتان برنده میشود، بیش از حد خوشحال میشوید و وقتی میبازد، به شدت ناامید میشوید؟ غیر از اینها باید حواستان به پیامهای کلامی مستقیمتان هم باشد. هر رفتار و گفتاری شامل پیامِ «بازندهها به هیچ دردی نمیخورند»، بچهها را از باختن به شدت متنفر میکند.
مهارت پذیرشِ شکست را میتوانید درقالبِ بازی به فرزندتان یاد بدهید:
1-اگر زمان بازی با فرزندتان همیشه اجازه بدهید که برنده شود، او را بیش از اندازه حمایت کردهاید. باختن در محیط امن خانواده باعث میشود فرزندتان بفهمد حتی وقتی برنده نیست، شما او را دوست دارید و برایتان ارزشمند است؛ بنابراین در بازیهای رقابتی با فرزندتان گاهی ببرید، گاهی ببازید و گاهی هم مساوی کنید.
2- فرزند شما احتمالا مثل همه دوست دارد همیشه برنده باشد، حتی اگر از طرف شما تحت فشار قرار نگیرد؛ بنابراین برای غمگین شدن او در زمان باخت، ارزش قائل شوید: «میدونم از باختت ناراحتی!». درباره جنبههای جالب بازی با هم صحبت کنید. به او کمک کنید به کارهای درستی فکر کند که میتوانست برای برنده شدن انجام بدهد و برای بازی بعدی برنامهریزی کند. زمانهایی را که برنده شده بهیادش بیاورید و بگویید باز هم میتواند برنده شود.
3-مطمئن هستم درباره اثرات منفی مقایسه کردن بچهها با دیگران، بسیار شنیدهاید. میخواهم بگویم این مقایسه به هر شکلی مخرب است؛ چه بگویید: «دوستت فوتبالیست فوقالعادهایه، خوش بهحالِ پدر و مادرش!»؛ چه بگویید: «اشکالی نداره که برنده نشدی. بقیه تجربه زیادی داشتن و تو تا حالا این بازی رو انجام نداده بودی»؛ یا «تو توی این بازی از همه کوچیکتر بودی». این جملات ممکن است برای داشتن احساسی بهتر بیان شوند، ولی درواقع نتیجه عکس دارند.
4- وقتی خودتان بازنده میشوید، بهعنوان الگو، رفتار مناسبی داشته باشید. نشان بدهید که باختن بهمعنای تمام شدن دنیا نیست: «خب من باختم اما بازی جالبی بود».
5-اگر فرزندتان در بازی تقلب میکند، نه مچگیری کنید نه تقلبش را نادیده بگیرید. اول مطمئن شوید که قوانین بازی را درست فهمیدهاست. از او سوالاتی درباره بازی بپرسید. مراحل را بهگونهای توضیح بدهید که قوانین را کاملا درک کند. با این روش بهصورتی محترمانه باعث میشوید تا او بفهمد شما متوجه شدهاید در بازی اشکالی وجود دارد.
6-هیچ کس دوست ندارد شکست بخورد. شما هم با این تمرینها قرار نیست از فرزندتان یک بازنده بسازید، فقط لازم است به او نحوه مواجهه با ناکامی و شکست را بهطور عملی آموزش دهید. نکته مهم دیگر این است که یادگرفتنِ شکست خوردن به زمان، تمرین و بلوغ نیاز دارد، پس خیلی هم عجول نباشید.