دختران همیشه کوچک و نازک نارنجی و پسران همیشه بازیگوش و بدون دغدغه نمیمانند و بهزودی بزرگ میشوند. بچهها در کنار باورها و شیوههای تربیتی خانواده است که قد میکشند و اگر این باورها کوتاهنگر و سطحی باشد بچهها نمیتوانند آنطور که باید و شاید رشد کنند و به کمال برسند.
چیزی که ما در اطرافیان بیکارمان میبینیم این است که همیشه از دولت و جامعه ناراضی هستند و مدام غر میزنند و انتظار دارند که دیگران برای آنها کاری انجام بدهند و به آنها میزی تعارف کنند و... . درحالیکه همانطور که برنامهریزی دولت برای رفع بیکاری مهم است، خانوادهها و خود افراد هم وظایفی دارند.
بیکاری فقط موضوعی اقتصادی نیست و داشتن شغل به افراد کمک میکند تا بهخودباوری بالاتر، شادی روزافزون، امید به زندگی بالاتر، عزت نفس و زندگی فردی بهتر و... برسند. گاهی هم نیاز است تا تعریف دوبارهای از کار و بیکاری انجام شود تا نارضایتی کاذب ایجاد نشود. فراموش نکنیم که در جامعه امروز که افراد زیادی با مشکل بیکاری مواجه هستند، آدمهای بسیاری هم با تکیه بر تلاش، مهارت، باور بهتدریجی بودن موفقیت، خلاقیتو... موفقیتهای شغلی خوبی بهدست آوردهاند و اگر جامعه نتوانسته برای آنها شغلی ایجاد کند، خود به اشتغالزایی دست زدهاند.
بسیاری از افراد به این دلیل بیکار میمانند که سختی را در کار نمیپذیرند و شان خود را بالاتر از این میدانند که زیر دست کسی باشند. برخی باورهای پدر و مادرها که میتواند به بیکاری بچهها در آینده منجر بشود را بشناسیم:
میخواهی دکتر بشی یا مهندس؟
چرا نمرهات 20نشد؟
نگرانی دائم از اینکه بچهها چیزی کم و کسر نداشته باشند و مبادا به آنها سخت بگذرد!
فقر روابط اجتماعی و مهارتهای زندگی اجتماعی در خانواده
افراط در احساس نیاز به کلاسهایی چون زبان انگلیسی و عدماحساس نیاز به مهارت سنی بچهها
فراموشی هویت جنسیتی بچهها
کدام بچهها صاحب شغل میشوند؟
1- هنوز هم، صدایی در گوش بچهها زمزمه میکند که ما وقتی از آینده تو خوشحال میشویم که تو به شغلهایی که ما میگوییم برسی و این یعنی بچهها از کودکی ممکن است ناخودآگاه به یک آینده اجباری تن بدهند.
آینده اجباری زمانی برای بچهها پیشمیآید که از طرفی امکان تجربه فرصتهای شغلی مهارتی را پیدا نکنند و از طرفی جامعه و خانواده اهمیت و ارزشی برای چنین مشاغلی قائل نباشند. امروز فارغالتحصیلان بیکار حتی از بهترین دانشگاههای کشور کم نیستند اما به راحتی میتوان جوانان ناراضی را در دانشگاهها پیدا کرد که به زحمت در کنکور قبول شدهاند. آنها بهنظرشان آنجایی که باید باشند نیستند و به مرور جزو دانشجویان معمولی رشته خود یا معدل پایین رشته خود میشوند. این گروه همیشه با احساس ناخوشایند عدمرضایت به دانشگاه میآیند. پس دور از ذهن نیست که بعد از فارغالتحصیلی هم بیکار خواهند ماند یا در حد انتظار موفق نخواهند شد. درس خواندن خوب است اما خانواده باید باور کند که درس خواندن فقط یکی از راههای موفقیت است.
برای نجات بچهها از آینده اجباری به این پیشنهادها فکر کنید:
از کودکی برای موفقیت بچهها نقشه بکشید و بعد از برخورد با هر توانایی آنها به فکر ایجاد فرصت برای بهتر شدن آن استعداد باشید تا بچهها زمینههای مختلف را تجربه کنند؛ مثلا اگر کودکتان خوب نقاشی میکند، میتوانید با چسباندن آثار او به دیوار، فرستادن کودک به کلاسهای نقاشی، شرکت با کودک در نمایشگاههای نقاشی، توجه دادن کودک به نقاشیهایی که روی دیوار شهرها کشیده میشود، زیبایی دیوار خانهتان بعد از رنگآمیزی نقاش و... او را با هنر نقاشی یا شغل نقاشها آشنا کنید.
* گاهی نگاه دقیقتری به جامعه داشته باشید و بهعنوان پدر و مادر به افرادی که در رشتههای معروف درس خواندهاند اما زندگی کاری موفقی ندارند و برعکس فکر کنید. برای فرزندتان این حق را قائل باشید تا از شما مشورت بگیرد اما از یکبار فرصت زندگی برای خودش استفاده کند نهفقط برآورده ساختن آرزوهای شما!
* کمک به رشد خلاقیت بچهها از مهارتهای پایهای است که برای موفقیت در هر شغل و حرفهای لازم است. برای رشد خلاقیت بچهها از شیوههای بازی، ساخت کاردستی، کلاسهای خلاقیت، مسابقه فکر خلاقانه در خانواده و... میتوانید کمک بگیرید. یک فرد خلاق هیچ وقت خود را گرفتار نمیبیند و اگر راهی برای موفقیت پیدا نکند، راهی میسازد.
2- بعضی پدر و مادرها از اینکه بچههایشان پرتوقع شدهاند و به امکاناتی که دارند و میزان دارایی آنها راضی نمیشوند، شکایت دارند. این بچهها معمولا بهانه و درخواستهای بیشتری از والدین خود دارند و اغلب بدون آنکه زحمت پدر و مادر را به یاد بیاورند، از آنها گله دارند. اما دقیقا ممکن است همین رفتار را والدین هم با بچههای خود داشته باشند و بچهها این قدرنشناسی را از والدین خود یادگرفته باشند؛ مثلا زمانی که این بچهها زحمت کشیده و درس خواندهاند اما با واکنش نمرهمحور بعضی پدرو مادرها روبه شدهاند که: چرا بهتر نشدی؟ چرا 20نشدی؟ دوستات چند شد؟ و... . این جملات عادی و پرتکرار، یکی از دلایلی است که کمکم عدمرضایت، قدرنشناسی در برابر زحمات دیگران و دائم شرایط خود را با دیگران مقایسه کردن را به آنها میآموزد.
* بهتر است:
فرزندان را با افراد دیگر مقایسه نکنیم تا آنها هم برای رضایت از خود و عملکرد خوب دائم بهدنبال مقایسه شرایط و افراد نباشند.
* نمرهای که به فرزندتان میدهید نمره به تلاش او باشد نه نمره کاغذی او؛ چراکه اینگونه میآموزد برای موفقیت آینده خود زحمت بکشد، نه اینکه از هر راهی برای یکشبه پولدارشدن و... بهدنبال نتیجه ظاهری باشد.
3-بسیاری از افرادی که موفقیت شغلی دارند از یک ویژگی مشترک برخوردارند؛ روابط اجتماعی مناسب. اگر بخواهید که فرزندتان چه از راه تحصیلات دانشگاهی یا تخصصهای مهارتی شغل موفقی داشته باشد، باید او را مجهز به روابط اجتماعی کنید. برای کمک به بلوغ اجتماعی فرزندتان از این راهها کمک بگیرید:
پایه روابط اجتماعی خوب، اعتماد به نفس است. برای تقویت اعتمادبهنفس کودکتان به او احترام بگذارید، با او صحبت کنید و از او نظر بپرسید و او را از قبل در جریان بگذارید که ممکن است نتوانید از همه پیشنهادهای او استفاده کنید اما حتما از نکات خوب آن کمک میگیرید. جلوی جمع او را تحقیر نکنید، مشوق او در کارهای خوبش باشید و... .
* هرچه میزان تعامل خانواده با اجتماع، فامیل و... بهتر باشد فرصت بیشتری برای تجربهآموزی و ارتباط با جامعه به فرزندش میدهد. صله رحم را بهعنوان توصیهای دینی که فواید اجتماعی و اخلاقی آن به موفقیت کاری آینده فرزندتان هم کمک میکند فراموش نکنید.
* بازیهای کودکان بهترین فرصت برای رشد مهارتهای اجتماعی آنهاست. اگر به جای برنامهریزی برای بازی شاد و آموزنده، خود را با خرید یک تبلت و بازیهای دیجیتال آسوده کنید، کودکتان به جای تعامل با همسالانش، خود را در گوشهای از خانه و مشغول به بازیهای کامپیوتری و... میکند و اینگونه فرصت یادگیری تعامل خوب را از دست میدهد.
همبازی داشتن، یکی از فرصتهای مهارتآموزی بچههاست. با آموزش راههای دوستیابی و همچنین فرصت داشتن خواهر و برادر، به اینکه آنها باتجربه شوند کمک کنید. نگران دعواهای گاه گاه بچهها نباشید. همین قهر و آشتیها، در مدلی کوچک به بچهها شیوهها و مشکلات ارتباطات اجتماعی را میآموزد.
4- داشتن شغل گاهی راهی برای کسب درآمد است و گاهی برآورده کردن احساس حضور اجتماعی و مفید واقعشدن. برای آنکه بدانید چه شغلی مناسب فرزند شماست، علاوه بر تواناییها و علائق او، مهم است که او دختر است یا پسر. اگر به اشتباه یکی از معنیهای کار، حضور در خارج از خانواده تعبیر شود برای دختران آسیبهایی به همراه دارد. پس حواستان باشد که کار را به چه معنی برای بچههای خودتان تعریف میکنید؟
امروزه مشاغل خانگی فرصت خوبی است تا علاوه بر درآمدزایی و ایجاد حس مفید بودن، زنان بتوانند با آرامش به نقشهای خاص خود چون همسرداری، فرزندپروریو... رسیدگی کنند. مشاغل خانگی وسعت زیادی دارد. انجام و فروش کارهای هنری، امور مرتبط با کامپیوتر همچون برنامهنویسی، تایپ و نویسندگی و... از این جملهاند. در حال حاضر تعداد زیادی از زنان شاغل که موظف به حضور در محل کار خود در ساعت و روزهای مشخص هستند، از تداخل نقشهای خانوادگی، کارهای شخصی و مورد علاقهشان و وظایف کارمندی خود به ستوه آمدهاند و این مشغلهها موجب خستگیهای روحی آنها شده است. از اینرو بهتر است اگر کارمند هستید در کنار بیان مشکلات خود برای دخترتان، او را با انواع متنوع مشاغل خانگی که مزایای ویژهای نسبت به کارهای بیرون از خانه نیز دارند، مطلع کنید و آنها را با مهارت رشد دهید.
5- قدیمها رسم بود زمانی که بچهها در آغاز نوجوانی قرار میگرفتند، در اوقات فراغت آنها فرصت عملی برای کار کردن مهیا میشد. این روش اگرچه خوبیهایی را به همراه داشت اما گاه در آن افراط میشد و توجه به شادی و علائق نوجوان در آن نادیده میماند. امروزه اما برخلاف آن رویه، افراطها به شکلی دیگر درآمده و والدین دغدغه این را دارند که مبادا فرزندشان قدری سخت بگذراند. افراطهای ما کار را به آنجا رسانده که بهخاطر توجه افراطی والدین به درس خواندن یا بازی کردن بچهها، حتی کارهای بچهها را بهخودشان نمیسپارند.
کودکی که در این شرایط رشد کند قطعا نمیتواند مسئولیتپذیری قابلقبولی داشته باشد و همین نقص شخصیتی ممکن است موجب شکست خوردن او در آینده شغلی و اجتماعیاش باشد. علاوه بر این، برای آنکه فرزندی بتواند در آینده صاحب حرفه و شغلی شود باید بتواند در برابر سختیها مقاوم باشد و از قبل برای آن تمرین کرده باشد. اگر میخواهید تحمل سختیهای فرزندتان را بالا ببرید از این راها کمک بگیرید:
* اگر فرزندان آنچه که میخواهند را بدون تاخیر یا زحمت بهدست آورند، در آینده نیز توان تحمل ناکامیها را نخواهند داشت. پس همیشه تهیه آنچه فرزندان میخواهند به معنی خوب پدر و مادری کردن نیست؛ خواستههای فرزندتان را به 3دسته تقسیم کنید؛ بخشی را زود و بخشی را با تاخیر تهیه کنید و بخشی را هیچ وقت به انجام نرسانید. اگر پدر و مادری محبتشان را به فرزند نشان داده باشند و منطقی با فرزندشان صحبت کنند، میتوانند فرزندی مقاوم تربیت کنند که تحمل نرسیدنها و نداشتنها را داشته باشد و یاد بگیرد که برای رسیدن به هدفش تلاش کند.